Heart break lives

By anoona2001

3.3K 510 1.7K

یه داستان از نایل هوران .... نایل پسر مغرور و پولداریه که اصلا به عاشق بودن و این مسائل اهمیتی نمیده و کل عمر... More

Begin
1
2
3
4
5
7
8)When the pain started
9)Nobody is perfect
10
11
12)Good or bad situation?
13)Am i in trouble??
14
15
16)Bad old memories
17)Im broken than i've ever was
18
19
20)Revange
21)Apathetic
22
23
24
25
26
27
28)Time passing
29)You are in love with him
30
31
32)Feels like heaven
33
34
35
36) all my wishes are away
37
38
39(let's have pain and fun)
40
41
Last part

6

86 17 21
By anoona2001


این پارت رو با آهنگ Oh la la بریتنی اسپیرز بخونین

بالاخره لیام خودش رو راضی کرد بسته ای که زین فرستاده رو باز کنه
-واووو
چشماش شیش تا شدن ... لیام توی خوابشم چنین کت و شلواری رو نمیدید
کت و شلوار ورساچه مشکی رنگ براقی بود که به زیبایی روش کار شده بود
همراه کت و شلوار یه پیراهن طوسی خوش دوخت با کمربند قهوه ای چرم گذاشته شده بود...

دگ لیام بیشتر از این نتونست صبر کنه و شروع به آماده شدن کرد و کلا دلواپسی هاشو فراموش کرد..

—————

گوشیش زنگ خورد..
شماره زین مالیک روی گوشیش خودنمایی میکرد لیام برداشت..

-پین من پایینم زود بیا
-اولا سلام بعدم باشه الان میام

اخمی رو صورتش نشست و گوشیو قطع کرد ، مالیک حق نداشت با اون اینجوری صحبت کنه

لیام با قدم هاییی که دست کمی از پرش نداشتن سوار آسانسور شد و پایین رفت سعی کرد خونسردی خودش رو حفظ کنه و هیچانشو نشون نده

زین از پشت شیشه های دودی یه پورشه داشت به لیام نگاه میکرد ولی به خودش زحمت پیاده شدن نداد

مرد دیگه ای ک به نظر میومد راننده باشه سمت لیام اومد و در رو براش باز کرد

لیام نشست و سلامی گفت زین بدون جواب دادن به سلام لیام به راننده گفت که راه بیوفته ،لیام نگاهی به زین انداخت..

اون کت نیلی خوش دوختی پوشیده بود که با شلوار چسب مشکیش و ته ریش هاش هماهنگی داشتن... موهاشو به سمت بالا ژل زده بود و باعث میشد چیزی توی دل لیام پیچ بخوره...

لیام چشمش رو از زین گرفت و سعی کرد بهش فکر نکنه...

توی راه حرف زیادی بینشون تبادل نشده بود و جو سنگین ماشین داشت لیامو اذیت میکرد

خوشبختانه خیابونا خلوت بود و بعد نیم ساعت راننده نگه داشت
لیام از شیشه ماشین بیرون رو نگاه کرد

رستوران لو برناردین Le Bernardin..
گرون ترین رستوران منهتن ..
این زیادی خفن بود.. حتی برای زین مالیک..

زین به لیام گفت پیاده بشه و دنبالش بره

وارد ساختمون شدن و یه پیشخدمت اومد و میزی توی ی گوشه کنج بهشون نشون داد

زین ازش تشکر کرد و صندلی لیام رو عقب کشید تا بشینه..
لیام داشت شاخ در میاورد.. زین مالیک جنتلمن بازی بلد بود...

-خب چی میخوری؟؟

لیام با صدای زین از خیالاتش بیرون اومد و هومی گفت و با گیجی سرش رو سمت زین برگردوند..

زین نیشخندی بخاطر خنگی لیام زد..
پس اون پسر تحت تاثیر قرار گرفته بود..
حالا کجاشو دیده ..

-پرسیدم چی دوست داری بخوری
لیام منو رو باز کرد و با سیل فراوانی از غذاهای خفن مواجه شد

اسم بعضیاشون حتی نشنیده بود
مثلا شنیسل کوسه ژاپنی چ صیغه ای بود!؟!
قیمت هاشون هم خدا بودن...

بالاخره خودش رو جمع کرد و گفت
-اممم من سیتروس  میخورم با خوراک میگو

-اوکی و خودش تارتار خاویار سفارش داد

دوباره سکوت..

دگ زیادی این سکوتا داشت لیامو اذیت میکرد
اگ زین قرار نبود این سکوت ها رو بشکنه پس خودش میشکست

-خب چخبرا امروز چیکار کردی؟!

-چند تا فرم مهم امضا کردم و چند تا سهام رو خریدم

لیام تو دلش وتف ای گفت .. چرا این پسر باید اینقد با افراد عادی متفاوت باشه؟؟؟؟

-خوبه خب چه چیزایی رو دوس داری ؟؟سرگرمی ..اوقات فراغتت...؟

-گلف.. بوکس ... فوتبال ..
اغلبا با لویی و نایل میریم اینکارارو میکنیم و گاهی اوقات بیلیارد و نایت کلاب هم دوس داریم

لیام اوهوم گفت

داشت حوصله ش سر میرفت این قرار فقط زرق و برق داشت نه چیز دگ ای..

زین متوجه شده بود که اون پسر در حد فاک حوصله ش سر رفته و خب کی میتونه بگه از دیدن حرس خوردنش لذت نمیبرد؟؟؟

ولی زین دلش میخواست امشب بهش خوش بگذره سو پیام الان رو برای اسمیترز(راننده ش) فرستاد ...

چند دقیقه بعد صدای آرامش بخشی توی فضای رستوران پخش شد ..

You don't have to look like a movie star
Ooh I think you're good just the way you are
Tell me if you could would you up and run away, with me?

لیام سرش رو چرخوند و دید که واقعا خیال نکرده و بریتنی اسپیرز داره جلوش میخونهههه

اون توی خوابش هم نمیتونست چنین چیزی رو ببینه... لیام آنقدر خوشحال بود که دلش میخواست پرواز کنه و توی کهکشان ها محو بشه ...

دید بریتنی داره سمتش میاد ... اون جلو اومد و دست لیامو گرفت و با خودش به سمت وسط سن برد.. لیام همراهیش میکرد چون دیگه هیچ اختیاری از خودش. نداشت...

‏You don't have to roll like a millionaire
‏Baby I would go with you anywhere
‏We don't need no gold, we'll be shining anyway, we'll see

زین از دیدن رقص حرفه ای اون پسر هم جا خورده بود هم شوکه شد

انگار بالاخره داشت بهش خوش میگذشت..
شامپاینش رو باز کرد و اون صحنه ی فوق العاده رو تماشا کرد...

You know can nobody get down like us

اون پسر دست بریتنی رو گرفته بود و بلند بلند داشت آهنگ رو میخوند..

‏We don't fuck 'till we get enough
‏C'mon, turn it up 'till the speakers pop

‏لبخند اون پسر زیادی زیبا بود ...

‏Break it down, show me what you got
‏Ooh my my baby don't be shy

‏یه میکروفون به لیام داده بودن و اون با بریتنی آهنگ رو میخوند و میرقصید ... تموم رستوران داشتن همراهیشون میکردن ولی یه حسی زین رو اذیت میکرد ...

‏I see that spark flashing in your eye
‏My heart beats fast 'cause I want it all
‏So baby come with me and be my ooh la la

اون ،اون پسر رو برای خودش میخواست .. حسی بهش نداشت ولی دوست نداشت که اینهمه توجه بهش باشه ..

لیام بعد کلی بپر بپر کردن برگشت سمت زین که با لبخند کج و کوله ای بهش نگاه میکرد و گفت: میشه بریم  پیش بریتنی شام بخوریم؟

ز: ما هیچوقت نمیریم اون میاد

بریتنی با خنده به اونا پیوست و بوسه ای روی گونه ی لیام گذاشت و با زین دست داد..

اونا شام میخوردن و در حین شام ،لیام کلی با بریتنی گفت و خندید ...

از تک تک آهنگای بریتنی گفت اینکه اونا چ معنایی به زندگیش داده بودن  و شوهایی از بریتنی که نمیتونست بره و مجبور بود آنلاین ببینه

بریتنی از سفر هاش به دور دنیا گفت
و اینکه لیام حتما میتونه یکی از کنسرتاش بیاد اونم مجانی...

صدای خنده لیام و بریتنی کل رستوران رو در کرده بود و از حالت سوت و کور در آورده بود

در همین حین شامشونم رسید لیام دیگه به زین توجه نداشت و همینطور که شامش رو‌میخورد با بریتنی هم صحبت میکرد

ولی نمیدونست که اون پسر چشم طلایی تک تک حرکات و حرفای لیامو زیر نظر داره تا بفهمه نقطه ضعف لیام چیه تا برای هدفش استفاده کنه...

—————————————————————-

رستوران برناردین از گرونترین رستورانای دریایی نیویورکه


نمای داخلی رستوران

تاتار خاویار

سیتروس

استایل  لیام 😎

استایل  زین 😎(زین رو اخمو فرض کنین)

ووت و کامنت یادتون نرههه

تظرتون درباره پارت چی بود؟؟🥺🥺

Continue Reading

You'll Also Like

871K 53.4K 117
Kira Kokoa was a completely normal girl... At least that's what she wants you to believe. A brilliant mind-reader that's been masquerading as quirkle...
1.2M 52.1K 98
Maddison Sloan starts her residency at Seattle Grace Hospital and runs into old faces and new friends. "Ugh, men are idiots." OC x OC
1.3M 51.9K 55
Being a single dad is difficult. Being a Formula 1 driver is also tricky. Charles Leclerc is living both situations and it's hard, especially since h...
3K 158 23
A Llorumi stary after the fight (befor drogons rising)