تهدید؟

246 40 252
                                    

- چطور میتونید انقدر پست و بی انصاف باشید؟

[ 1 March 2020 7:20 P.M ]

نمیدونم چقدر از شب گذشته بود. از دقیقه بیشتر بود؟ ساعت ها گذشته بود؟ نمیدونم. هیچی نمیدونم.

فقط میدونم مدت زیادی بدون اینکه چیزی بگم ، روی تختم نشسته بودم و به پاکت مچاله شده رقت انگیز داخل سطل زباله ، نگاه میکردم.

هیچ ایده ای نداشتم کی این نامه رو نوشته یا چرا باید همچین چیزی به دستم برسه. موقعیت مغزم خبر از همون پارادوکس معروف رو می داد‌‌. پر از خالی. همش بخاطر یه کاغذ مشکی با شیار های طلایی.

نمیخوام خیلی وحشت زده به نظر برسم و موضوع رو گنده کنم ، ولی اون غیر عادی بود.

حتی اگه اینکارو شوخی مسخره در نظر بگیریم از غیر عادی بودنش کم نمی کرد. حس بد من هم بهش کم نمیشد.

"کتاب میخونی یا نامه؟ چرا انقدر طولش میدی؟"

با صدای نایل تصمیم گرفتم این دو تا دراز رو به کار بندازم و برگردم سالن.

"چند صفحه بود؟"

نایل طوری پرسید که مطمئن شدم خیلی خیلی زمان گذشته.

"یک صفحه"

کوتاه جوابش رو دادم.

"واقعا؟ فکر کنم باید با معلم کلاس اولت صحبت کنم ، یک صفحه رو حدود 20 دقیقه طول دادی بخونی"

بیست دقیقه؟ قبل از اینکه کنارش ، روی مبل ، بشینم به ساعت روی دیوار نگاه کردم. جدا فقط 20 دقیقه گذشت؟

"اوه پسر ازت نا امید شدم ، صادقانه بگم با این روند نمیتونی بری بخش نقد و بررسی ، تا تو خوندن نوشته رو تموم کنی نویسنده چهار تا کتاب چاپ کرده جشن امضاش رو هم تو کل آمریکا گرفته"

گاهی اوقات حرف های مسخره ای میزنه و فقط خودش به اونا میخنده. و فکر میکنه خنده من از جالب بودن اراجیفشه ولی در واقع...تو نمیتونی به صدای خنده هاش گوش بدی و حتی لبخند هم نزنی.

اما الان که میخندید من خیلی تو خودم بودم و نمیتونستم بخندم. نایل فهمید.

"هی...چی شده؟"

نایل اینبار جدی شد. نمیدونم جریان نامه رو باید بهش بگم یا نه. اون تنها دوست من تو نیویورکه. تنها کسی که من رو اینجا قبول کرده.

"اون نامه خیلی غیر عادی بود نایل"

"ببینم خبر فوت کسی رو بهت دادن؟ چرا انقدر گرفته ای؟ چیزی شده؟ میتونی بهم بگی هری ، میدونی که من همیشه به حرفات گوش میدم پس اصلا نترس و به من همه حرفات رو بزن باشه ، اوه هری دارم نگران میشم بهم بگو پسر بگو چت شده بگو!"

"نایل تو بهم مجال حرف زدن نمیدی!"

یجورایی تن صدام رفت بالا. تن بالای صدای من برای نایل حکم ترسیدن موقع سکسکه رو داشت‌.

Close My Eyes || [L.S] Where stories live. Discover now