قسمت ۱:شیخ استایلز دونده ی تیز پا

2.3K 227 125
                                    

روزی شیخ هرولد به همراه مریدان در ره خشتک خانه بودند که به ناگاه با مگسی رو به رو گشتند بس پریشان حال که پیاپی اوق میزدندی
شیخ که زبان غیر آدمیان نیز میدانست از مگس علت پریشان حالیش را جویا شد
مگس لختی ساکت شدندی و نفسی تازه بکرد و زبان بگشود که شیخا در راهی به مقدار فراوان ان(مدفوع!) یافتم و بی پروا شروع به اطعام نمودم
در حین اطعام مویی بس بلند در آن یافتم که دلیل پریشان حالیم است.
سخن مگس تمام نشدندی که دید شیخ هرولد و مریدان خشتک بر سر چون رودرانر تبدیل به نقطه ای شدند که شتاب 0 تا 100 آنها بالغ بر صدم ثانیه ای تخمین زده میشود و از این رو نام آنها در کتاب خشتک پارگان گینس ثبت بشدندی!
________
سلام به همگی ^_^
حالتون خوبه؟
من این حکایات شیخ استایلز رو چند تا قسمتشو تو فن پیجم تو اینستا گذاشته بودم و بعد از اینکه اون پیج هک شد تصمیم گرفتم اینجا بذارمشون
اگر از این قسمت خوشتون اومد کامنت بذارید :)
و این کتاب رو به دوستانتون هم معرفی کنید :)
قربان همگی
راستی عکس شیخ استایلز چطوره؟


خندیدن به سبک وان دی Where stories live. Discover now