To save or not to save ~

Start from the beginning
                                        

چند ثانیه به جمله خیره ماند.
از همان نوع دردهایی بود که در اولین نگاه ساده به‌نظر می‌رسند اما همیشه چیز دیگری پشتشان پنهان است.
نوک قلم را روی کاغذ گذاشت، در حالی که زیر لب زمزمه‌وار ادامه می‌داد:
«درد فشارنده، تیرکشنده به شانه‌ی چپ... به‌مدت حدود ده دقیقه... با استراحت بهبود می‌یابد... همراه تهوع و تعریق.»

نفسش را آهسته بیرون داد و چند ضربه با نوک قلم در دستش بر روی کاغذ کوبید:
"کلاسیک‌ترین تصویر از آنژین… فقط خدا می‌دونه چند نفر اینطوری از دست رفتن."
صدای خفیف خراش قلم روی کاغذ سکوت را می‌شکست.

صفحه‌ی بعد از پرونده، مربوط به سابقه‌ی پزشکی بیمار بود:
ـــ سابقه‌ی فشار خون بالا از پنج سال قبل.
پدر بیمار در پنجاه‌ودو سالگی به علت سکته‌ی قلبی فوت کرده است.
سابقه‌ی دیابت و سیگار ندارد. ــــ

جونگکوک لب پایینش را گزید.
با خودش زمزمه کرد:
«ریسک فاکتور ژنتیکی... فشار خون کنترل‌نشده… یه بمب ساکت توی قفسه سینه.»
انگشتانش بی‌اختیار به سمت ECG روی صفحه‌ی آخر رفتند.
خطوط زیگزاگی و منحنی‌های سیاه، زیر نور زرد چراغ مطالعه ، مثل زخم‌هایی روی کاغذ دیده می‌شدند.
چشم‌هایش تنگ شد.
«تغییر ST در لید II، III، aVF… پس دیواره‌ی تحتانی بطن چپ درگیره.»
قلم را محکم‌تر گرفت.
صدایش در سکوت اتاق زمزمه‌ای بود که فقط خودش می‌شنید، پایین پرونده بیمار یادداشت کرد:
"تشخیص اولیه: آنژین ناپایدار."

دستش روی پرونده مات ماند.
ناخودآگاه ذهنش به چهره‌ی سرد تهیونگ برگشت، وقتی پرونده را به او داده بود.
آن نگاه بی‌حس اما دقیق، که انگار درونش را می‌خواند.
تهیونگ گفته بود:
«قضاوت درست از ترس به‌دست نمیاد.»

جونگکوک لبخند تلخی زد.
«درسته دکتر کیم، اما بعضی وقتا فقط ترسه که باعث می‌شه هنوز قضاوت کنی و حس کنی... هنوز زنده‌ای.»

از پشت میز با پرونده در دستش بلند شد، با قدمهای بی‌صدایی به پنجره نزدیک شد و به محوطه پشت شیشه خیره ماند.
پرونده را در دست گرفت و زیر لب خواند:
«بستری در CCU»
دوباره با قدمهای کندی به سمت میز برگشت و به یادداشت کردن چیزی در پرونده بیمار پرداخت:
«نیتروگلیسیرین وریدی شروع شود... آنژیوگرافی در اولین فرصت...»

لحظه‌ای چشمانش را بست.
چشم‌انداز مبهم بیمار در ذهنش شکل گرفت — زنی لاغر، با دست‌های سفید، روی تختی که بوی استریل می‌داد.
صداهای تند مانیتور در گوشش پیچید.

قلم را روی آخرین خط گذاشت و ادامه داد:
گزارش رزیدنت جئون جونگکوک — ساعت ۲:۴۳ ظهر
بیمار در وضعیت فعلا پایدار، اما نیاز به مانیتورینگ مداوم دارد.

پرونده را بست، انگار بجای نوشتن پرونده، تکه‌ای از خودش را در میان آن دفن می‌کرد.
نمی‌دانست چرا، اما احساس می‌کرد این پرونده فقط مربوط به یک بیمار نیست.

FlatlineWhere stories live. Discover now