یعنی دلیلی داشت اون غم ناگهانی؟
باید منتظر توضیحات تهیونگ میموند.

تهیونگ دست هاش رو از پشت به هم قفل کرد و پیشنهاد داد:

_ میخواید روی چمن ها بشینیم تا براتون دقیق بگم؟

کوک با سر تأیید کرد و هر دو نشستند.

ته چند ثانیه ای سکوت کرد و بعد با صدایی که انگار کمی غم درون خودش حل کرده بود، شروع کرد:

_ درواقع، من از خانواده طرد شدم.

همه اعضای خانواده از من متنفر هستن و تنها کسی که هنوز هم من رو دوست داشت پدرم بود.

من هم اون رو بیشتر از هر کسی دوست داشتم.

من و خواهر و برادر هام، رابطه خوبی با هم نداریم.

چونکه اون ها همه به سرپرستی گرفته شدند توسط پدر و مادرم و

خودشون هم این رو میدونند ولی اینکه من بچه واقعی پدر و مادرمون هستم،

باعث شده که اون ها من رو به چشم دیگه ای ببینند و از من متنفر باشند.

اما بعد دلیل دیگه ای برای نفرت از من داشتند.

من با فکر یه اینکه توی آمریکا هستیم پس، من رو قبول میکنند، به عنوان یک مرد همجنسگرا کام اوت کردم ولی

تنها کسی که از من متنفر نشد، پدر بود.

چند لحظه ای مکث کرد تا به سوال دیگر کارآگاه فکر کنه.
نفس عمیقی کشید و ادامه داد :

_ خانواده ام هم شامل پدرم میشه که میشناسیدش، صاحب شرکت مدلینگ آرکانو و نشریه کیم بود.

مادرم هم دو سال پیش فوت شد.

مایکل برادر بزرگم، طراحی لباس رو برای شرکت انجام میده و حدود چهل و نه سالش هست.

خواهرم، هانول هم طراح مد آرکانو هست و فکر میکنم چهل و هشت سالش باشه.

و برادر بزرگم اسمش جیهو هست. چهل و پنج سال داره و اداره اکثر کارهای نشریه به عهده اون هست.

جونگ کوک به توضیحات دقیق مرد گوش میکرد و گاهی چیزهایی رو توی نوت گوشیش یادداشت میکرد.

تهیونگ بعد سکوت کوتاهی گفت:

_ کارآگاه، حالا پرونده رو قبول میکنید؟

کوک سرش رو بالا اورد و نگاه کوتاهی به موهای پرکلاغی مرد رو به روش انداخت،
به چشم ها زل زد:

_ بله. حس میکنم رازهای بزرگی پشت این ماجرا هست.

بعد با سر اشاره ای به کلبه سوخته کرد.

دوباره به تهیونگ چشم دوخت:

_ تهیونگ شی،

فکر میکنم وقتشه که خودتون رو هم کامل معرفی کنید.

تهیونگ پلکی زد و با حوصله خودش رو هم معرفی کرد:

_ من هم کیم تهیونگ هستم و سی و نه سالم هست و بچه آخر خانواده ام.

جونگ کوک که متوجه مشکل شده بود، سرش رو دوباره کج کرد و پرسید:

_ و شغلتون؟

تهیونگ به مردمک های مشکی کارآگاه که حالا قرار بود با هم همکاری کنند زل زد:

_ من موسس شرکت وکالت کیم هستم و میخوام که  در حل این پرونده با هم همکاری داشته باشیم جناب جئون.

و دستش رو برای توافق به سمت کوک، دراز کرد...

--------------------------------------------------------------

سلام بچه هاااا 🐢✨

اینم از پارت 3 که به مناسبت لغو شدن امتحانم قول دادم آپ کنم
البته که بعد فهمیدم به جاش باید فردا امتحان رو بدم💔😂

ولی خوب
به جاش شما هم برام حتما حتما نظراتتون رو بنویسید.

اگر از واتپد میخونید ووت بدید و اگر هم از تلگرام میخونید ری اکت بدید...🥲❤

ممنون که هستین 🥲

#arcano
#آرکانو
#vkook
#kookv

ArcanoWhere stories live. Discover now