5

699 113 13
                                    

تهیونگ ابرویی بالا انداخت

:«واقعا میخوای اینکارو بکنی؟»

مصمم سر تکون داد

:«من عاشقت بودم ولی در کمتر دو ساعت، داره حالم ازت بهم میخوره»

مرد بی اهمیت پوزخندی زد

:«باشه برو، برو و فلش رو تحویل بده»

چرا نمیترسید؟ چرا التماس نمیکرد؟

همون لحظه گوشی جونگکوک به صدا دراومد

موبایل رو از جیبش بیرون اورد و اسمی که روش اومده بود رو خوند

مادرش بود

تا خواست صحبت کنه

زن با گریه گفت

:«جونگکوک، بم داره جلوم جون میده»

خشکش زد

:«چی؟»

:«حالش خوب بود ولی یهو انگار یکی داره خفش میکنه و من نمیدونم باید چیکار کنم»

مادر جونگکوک دامپزشک معروفی بود و اگه اون نمیدونست بم عزیزش چه مشکلی داره فقط به یه دلیل بود

به مرد نگاه کرد
گوشی رو به سینش چسبوند تا مادرش نشنوه

پرسید:«کاره توعه؟»

دست به سینه نگاهش کرد

:«میخوای فلش رو تحویل بدی؟»

داد زد
:«کاره توعه؟؟؟»

:«بستگی به خودت داره»

رگ پیشونیش زده بود بیرون و دندوناش رو محکم روی هم فشار داد

:«باشه باشه تحویل نمیدم»

تهیونگ سری تکون داد

:«الان حالش خوبه»

موبایل رو گوشش گذاشت

:«مامان حالش خوب شد؟»

خانم جئون با تعجب گفت

:«اره حالش کاملا خوب شد»

جونگکوک نفسی راحت کشید

:«خیله خب بعدا بهت زنگ میزنم»

تهیونگ با تمسخر نگاهش کرد

:«خب؟»

جونگکوک:«خب چی؟»

تهیونگ:«حذفش کن»

این مدرک جرم بود میتونست همه چیز رو برملا کنه.
همه چیز درباره دنیای کثیف کیپاپ، ایدلاش و فانتزی جنسی آیدلا

:«نه»

تهیونگ:«میدونی میتونم خیلی کارها بکنم»

جونگکوک:«من این کارو نمیکنم مهم نیست چه کاری باهام بکنی!»

تهیونگ:«قبوله»

***

سه هفته بعد

تهیونگ یه عوضی بود، اون داشت جونگکوک و خانوادش رو دیوونه میکرد

اولین بار سه هقته پیش دقیقا روز بعد اون اتفاق رخ داد

اقای جئون داشت کتاب میخوند که یهو کسی محکم از رو مبل هلش داد پایین

همه با وحشت با فضای خالی پشت مبل نگاه میکردن

ولی فقط جونگکوک لبخند شیطانی تهیونگ رو میدید که وقتی داشت ودرش رو هل میداد بهش زل زده بود و لبخند میزد

نفر بعد خواهر شش سالش بود

جیون ترس مثل تمام بچه ها از کمد ها متنفر بود و فکر میکرد کسی تو کمدش قایم شده

ولی یه شب، وقتی رو تخت دراز کشیده بود و به اتاق تاریکش نگاه میکرد

ناگهان کسی از داخل به در کمدش زد و بعد صدای جیر جیر در کمدش اومد که آروم باز شد

با صدای زیر ترسناکی گفت

:«جیووننن دوست داری با ته ته بازی کنی؟»

دختر بیچاره با دیدن چهره روح جیغ بلندی کشید که باعث شد برادرش سریع در اتاق رو باز کنه و به سمتش بیاد و محکم بغلش کنه

:«هیچی نیست»

جونگکوک نگاهش به در نیمه باز کمد افتاد که سر تهیونگ از بینش زده بود بیرون

تهیونگ چهره اش رو به ترسناک ترین حالت ممکن دراورده بود
تعجبی نداشت چرا خواهر کوچولوش جیغ کشید

گوشای خواهرش رو گرفت

:«دست از این کارات بردار»

با همون صدای زیر گفت

:«پس ویدیو رو حذف کن»

خواست مخالفت کنه ولی لحظه ای متوقف شد

تخت خیس شده بود

جیون هم از ترس هم از خجالت گریه میکرد

اون تختش رو خیس کرده بود

تهیونگ با رضایت به جونگکوک نگاه میکرد

لعنتی به خودش و اون روح کثیف فرستاد

جونگکوک خواهرش رو اذیت کرده بود

دختر کوچولو گریه میکرد و از جونگکوک عذر خواهی میکرد

ولی پسر ، محکم خواهرش رو بغل کرده بود و سرش رو بوسید

زیر لب گفت

:«حذفش میکنم فقط دیگه اذیتشون نکن»

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: May 20 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Summons Kim Taehyung  ll vkookWhere stories live. Discover now