لبخندی زد:درسته.... وی رو دیده بود توی یکی از کلاب های سئول ۴ سال پیش ولی من نزاشتم سمتت بیاد و از اون روز نزاشتم بیرون بیاد چون هر موقع میخاست بیاد بیرون سریع دنبال وی میگشت و میخاست بدستش بیاره و انقدر وحشی میشد که میخاست تورو مال خودش کنه انقدر که وی دلشو برده بود ممکن بود هر الفایی که نزدیکت میشد رو بکشه
بهش نگاه کردم:پس تو کره بودی
سری تکون داد:آره ولی اومدم آمریکا برای بوکس و از اون موقع دو سه بار جی کی بیرون اومده و وقتی بیدار شدم رو بدنم زخمای عمیق بود سعی میکرد بهم آسیب بزنهنمیدونستم باید سوالو بپرسم یا نه ولی هرچی شد شد میپرسم:جونگکوک چرا نزاشتی سمت وی بیاد؟چرا نخاستی پس الان چرا اومدی سمتم از اول میدونستی؟
بهم نگاه کرد و نفس عمیقی کشید:از اول نمیدونستم لاو وقتی وی رو دیدم فهمیدم و راجب اون سوال هم اون زمان کلی اتفاق افتاده بود که نمیتونستم رو پیدا کردن امگا برای خودم وقت بزارم
شوکه شده بودم:نزاشتی به امگاش برسه و میخاسته انتقامبگیره ازت ولی چه ربطی به من داره؟
نفس عمیقی کشید:ممکنه به خاطر من به تو آسیب بزنه تهیونگ جی کی یه گرگ عادی نیست از بقیه الفا ها خیلی وحشی تره و قوی تره به سختی میشه جلوش رو گرفت جی کی عاشق ویه ولی ممکنه به تو آسیب بزنه به جسمت نه به روحت و من اصلا نمیخام حتی به این اتقاق فکر کنم پس لطفا دیگه سمت جی کی نرو
بهش نگاه کردم: باشه
لبخندی بهم زد و اونم مشغول خوردن شد:میخای امروز باهام بیای باشگاه لاو؟کلاس هم نداریبا سرعت سر تکون دادم:آره اره وای حوصلم تو خونه سر میره جیمین هم هست؟حالش بهتره؟
لبخندی به حالت ذوق زده من زد:آره حالش بهتر بود نگران نباش لاو اونم امروز با شوگا میاد
لبخند دندونی زدم و به چشای خیرش نگاه کردم:چرا اینجوری نگام میکنی؟
همونطوری که بهم خیره بود گفت:چجوری نگات میکنم لاو؟سرمو انداختم پایین تا بیشتر از این خجالت نکشیدم:انگار هر لحظه میخای بهم حمله کنی
نیشخندی زد:بهتره تا بهت حمله نکردم زودتر بری خونه لاو گوشیت زیاد زنگ خورد
با یادآوری جین سریع از جام بلند شدم:وای جین منو میکشه وای
با اخم ریزی نگامکرد:جین کیهیکم نگاش کردم ...داشت حسودی میکرد؟ای خدا چه شیرین ...لبخندی احمقانه ای زدم:هیونگ بزرگمه
انگار خیالش راحت شده باشه اخماش از هم باز شد:ساعت ۴ پایین منتظرتم لاوسری تکون دادم:پس من میرم ممنوم بابت دیشب و صبحونه
لبخندی زد و از در بیرون رفتم و داخل آسانسور شدم
قشنگ بود حسی که دارم قشنگ بود شیرینی که حس میکردم و دوست داشتم
JE LEEST
Fighter || KookV
Weerwolf"صبر کنید تا کامل بشه " جهانی که با امگا ها مثل برده رفتار میکنه و پر از تبعیض برای اون هاست فقط امگا هایی راحت زندگی میکنن که جفت دارن تهیونگ امگایی که همراه با بردار امگاش پیش خواهرش که آمریکا زندگی میکنه مهاجرت میکنه هر دوی اون ها سعی میکنن به ع...
"He is dangerous
Start bij het begin