Jealous

115 25 14
                                    

خب اینم از اولین وانشات از کاپل هیونلیکس گروه استری کیدز که بنده تازه استی شدم.
امیدوارم ازش لذت ببرین❤️😘

بعد مدتها انتظار بلاخره زمانش فرا رسید،منتظر مهم ترین مراسم موسیقی<ماما> بودیم و حالا ما اینجاییم.تمرین های سختی که داشتیم و حتی بخشی از دنسها رو تغییر دادیم؛اگه نتونیم خوب اجرا کنیم،اگه فنها ازمون ناامید بشن چی؟ این جملاتی بود که مثل خوره به جونم افتاده بود همین باعث استرسم میشد.

خدا کنه تلاش های این چند روزمون رو خراب نکنیم ولی استرسی که داشتم چندان به خوشبین بودنم تاثیری نداشت تو افکار منفی و مثبت بودم،متوجه صدای بم و کلفتی که از تشخیص درستم فرشته تو زندگیم بود شدم و لبخندی زدم؛چشمام و از جذابیتش بستم ولی هنوز استرس داشتم.
+هیونجینا!؟چاگیا حالت خوبه؟پاهات از استرس داره میلرزه،کاری هست انجام بدم؟

صدای بم لیکس درحالیکه پیشونیش رو شونم گذاشته بود تو گوشم پیچید که باعث شد برگردم سمتش و از دیدن چشمای نگرانش لبخندی بزنم.
_من حالم خوبه یونگبوکی!فقط استرس دارم چیزی نیست.
لبخند مهربونی بهم زد و همینجوری موند.تقریبا با اخرای اون صدا به همراه پسرا به سمت استیج رفت،بعد از رفتن فلیکس به طرف اون مکعب راه افتادم.

منیجر گروه نکات لازم بهم گوشزد زد و من داشتم از اون بالا به صحنه نگاه میکردم اما گوشم بهش بود.
×هیونجین حاضری؟باید بری بالای مکعب میدونی که باید طنابو بهت وصل کنیم،جهت زیبایی بیشتر هارنس نپوشیدی اما نگران نباش امنیتت کامل برقراره.خودت رو رها کن و اصلا نگران چیزی نباش،خودت رو توی عمق آب تصور کن که به سمت پایین میری. آخرش که رسیدی هم یهو بلند نشو بزار تا دوربین از روت برداشته بشه.حمایت گر اون بالا هست و آروم و دقیق تورو میاره و همچی چند بار چک شده.الان فقط به تو بستگی داره هیون میدونی که چقدر مهمه اینترو اجرا و چشم همه اون لحظه به توعه.برای این لحظه تمرین کردی پس لطفا بهترینت باش مثل همیشه.
از صدای بی سیم منیجر رو صدا کردن و گفتن که امادست.

×خب هیون برو برای اجرا بهت امید دارم.
صدای منیجر از کنارم اومد اما بعد مکث کوتاهی با جدیت هشدارهای چرتش رو به زبون آورد.
×اینو یادت باشه موقع اجرا هیچ مومنتی از تو و فلیکس نبینم مگر نه پی دی نیم عصبانی میشه،اینو به مینهو هم گفتم فهمیدی!؟
دوباره این نصیحت های اعصاب خرد کن ولی اونقدر نگران اجرا بودم که عصبانیت رو گذاشتم برای بعدا.

بعد بستن طناب هایی که به کمرم وصل بود برای پایین اومدن از اون بالای مکعب آماده بودم همون موقع که منتظر اومدن پسرا بودم بعد ثانیه ای انتظار اومدن و این استرس منو بیشتر میکرد ولی سر گیجه و دردی که باهاش به قفسه سینم میومد حالمو بدتر میکرد.
پسرا رو دیدم که دایره وار نشستن و منتظر منن!با همون ژستی که گرفته بودم،منتطر بودم و بلاخره اهنگ که متوقف شد اومدم پایین،وقتی صدای دست فن ها رو دیدم خواستم لبخند بزنم ولی تمرکزم رو به اجرا دادم.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Feb 28, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Under The Moon Where stories live. Discover now