نگاهی به تقویمش انداخت و دنبال تاریخ فردا گشت.

"یکم دسامبر"

با یاد آوری وقت مشاوره ای که با روانشناسش داشت آهی کشید و با خودش غر غر کرد حتی تصور اینکه مجبوره دوباره نصحیت های روانشناسش رو راجب لوناش بشنوه عصبیش میکرد.

همش تقصیر پرستار مدرسه بود که موقع هیت شدنش مجبورش کرده بود پیش یه متخصص برای لوناش بره.

بعد از اینکه به اندازه‌ ی کافی غر زد خودش رو روی تخت انداخت،خسته تر از این حرفا بود که بره و موهاش رو خشک کنه،پس فقط حوله ی کوچکش رو به سرش بست و قبل از اینکه فرصت فکر کردن یا خیال پردازی های شبانه رو داشته باشه خوابش برد.

+++

طوری خوابش برده بود که نفهمیده بود کی صبح شده بود،با صدای وحشتناک ساعتش از جا پرید و با اخم نگاهی به ساعتش که قصد نداشت هیچ جوره ساکت بشه زل زد و با خودش غر غر کرد و با لب های آویزون گفت:ایگو دینگو دینگو ساکت باش دیگه!

چشماش داشتن پر میشد که بالاخره آلارم ساعت تموم شد‌.

جین نفس آسوده ای کشید و گفت:خیلی ترسناک بود!

بعد، نگاهی به ساعت کرد و با فهمیدن اینکه پنج دقیقه با ساعت سر و کله میزده و ممکنه دیرش شده باشه ،با عجله از جاش بلند شد و اول خودش رو توی آینه نگاه کرد و دیدن موهاش که به خاطر خوابیدنش با موهای خیسش موج دار شده بود و توی هوا مونده بود،داد ناله مانندی کشید و لباش رو آویزون کرد.

جین:یااااااااااااااااااااااااااا حالا چیکار کنم؟؟؟

لباش رو بیشتر آویزون کرد و نگاهی به ساعت کرد و اینبار چشماش پر شدن.

جین:یاااا عقربه ی بی مصرف صبر کنننن!

جیغ آرومی کشید به دو رفت تا موهاش رو خیس کنه تا بتونه با سشوار توت فرنگی شکلش،هر طور که شده این افتضاح رو درست کنه.

هودی صورتیش و شلوار جین آبی روشنش رو پوشیده بود و بعد از خیس کردن موهاش با لب هایی که همچنان آویزون بودن جلوی آینه ایستاد و مشغول خشک کردنشون شد و هر دفعه که موهاش به جهت مخالف بر میگشتن بیشتر از قبل عصبی میشد.

موهاش تقریبا بلند شده بودند ولی اصلا دلش نمی‌خواست کوتاهشون کنه.

در حالی که پاهاش رو به زمین میکوبید نالید:چیکار کنم؟ایگو چیکار کنم؟دیر شد!

کم کم دیگه داشت قید همه چیز رو میزد و میخواست با همون موهایی که توی هوا موندن به سمت مدرسه راه بیوفته که چشمش به کش موی مشکی رنگی که توی قفسه ی کتابخونه مونده بود افتاد.

دودل بود، اگر انجامش میداد ،مشکلی نداشت؟

نفسش رو محکم بیرون داد و موهایی که توی صورتش ریخته شده بودند رو به سمت بالا هدایت کرد ولی با برگشت دوباره اشون تو صورتش باز هم غر زد.

Last kiss[one shot]Where stories live. Discover now