جزیره جیندو

Start from the beginning
                                    

- چانیول؟

به سختی لب میزنه.

- پس خودت خبر داری باهم توی رابطه بودیم. اون خیلی ناگهانی باهام کات کرد و با اینکه بهش گفتم همینجا براش یه خونه میخرم از سئول رفت. ما تازه باهم اشنا شده بودیم ولی حس میکردم سالهاست بهش علاقه دارم و الان هم نمیتونم از فکرش بیرون بیام. اون پسر...

تلخندی میزنه و با گذاشتن دستهاش روی نرده ها بهشون تکیه میده:

- با توجیه مسخره ی "دوست دارم ولی اون رو بیشتر" منو گذاشت رو رفت. اون زیادی صادق و بی پرواست

تن بکهیون یخ میکنه. چیزی که شنید خیلی گنگ بود اما... حسش شبیه همون حس همیشگی بود. شبیه اولین باری که با دیدنش نفسش گرفت.

- به نظر میاد خیلی دیر جنبیدم. درک میکنم چی میگید. خدانگهدار

سعی میکنه مثل همیشه با وقار و با درک به نظر برسه. جئونگ سری براش تکون میده و بکهیون بعد از احترامی که میذاره از اونجا میره. نیاز داشت فکر کنه. پایین پله ها که میرسه سربرمیگردونه و به جئونگ که به نرده ها تکیه داده بود و به جای نامعلومی خیره بود نگاه میکنه. اشک توش چشماش جمع میشه. نگاهش رو ازش میگیره و نفس عمیقی میکشه. مهم این بود که بالاخره اعتراف کرده بود. یه نفس عمیق دیگه. اون از اول هم میدونست شانسی نداره. قانع کردن خودش با شکست مواجه میشه و سد اشک هاش میشکنه.

سوار ماشینش میشه و سرش رو روی فرمون میذاره. نمیتونست جلوی اشک هاش رو بگیره قلبش شکسته بود.

***

یک ماه از اعترافش میگذشت و تونسته بود خودش رو جمع و جور کنه. همه ی کارها به نظم سابق برگشته بودن و بکهیون دوباره همون ادم سخت کوش و جدی قبل شده بود.

برگه هایی که جلوش بودن رو ورق میزنه. تست صلاحیت کاراموزهای جدید نزدیک بود و اون ها به یه ستاره نیاز داشتن. سرش رو با خودکار میخارونه و رزومه شون رو بررسی میکنه. هیچ حس جالبی نسبت بهشون نداشت. فکر نمیکردن بتونن براش... صدای چانیول که به خودش میگفت گنج کمپانیش توی سرش اکو میشه. هوف کلافه ای میکشه و لیستی که منیجرش از کارهای اون روزش براش چیده بود رو نگاه میندازه. کلمه ای رو اشتباها سینما میخونه و رنگ از چهره ش میپره. وقتی متوجه میشه اشتباه خونده نفسش رو اسوده بیرون میده.

از وقتی چانیول رفته بود خیلی از این اشتباه ها میکرد. با رنگ گرفتن گونه هاش و یاداوری اتفاقات سینما خودش رو لعنت میکنه و به صندلیش تکیه میده.

"دوستت دارم ولی اون رو بیشتر".

این جمله لعنتی. منظورش چی بود؟

دیگه بیشتر از این نمیتونست. بلند میشه. باید پیداش میکرد.

- از بین رزومه کاراموزهای اخراج شده برام رزومه پارک چانیول رو بیار

🧩 to miso mou 🌓 #fullWhere stories live. Discover now