هیونینگکای که رایحهی نگران هر دو آلفا رو حس میکرد گفت: «هی پسرا، لطفا آروم باشین. اگه بخواین همینطور استرس داشته باشین هیچ کاری نمیتونیم بکنیم.»
تهیون خواست چیزی بگه که تلفنش زنگ خورد. نگاهی به گوشیش انداخت و گفت: «باید این رو جواب بدم.» بعد از نگاه آرامشبخشی که به بومگیو انداخت، از آزمایشگاه خارج شد.
هیونینگکای گفت: «میشه لطفا بری و روی اون تخت دراز بکشی؟» و به تختی که کمی اون طرفتر بود، اشاره کرد.
آلفا سری تکون داد و به سمت تخت رفت. روی تخت دراز کشیده و منتظر به بتا نگاه کرد.
هیونینگ با سرنگ کوچیکی به سمتش اومد.
-میخوام ازت خون بگیرم، باشه؟ لطفا انقدر نلرز. قرار نیست بکشمت.
بومگیو یه کم خجالت کشید. مثلا خیر سرش یه آلفا بود.
هیونینگکای خیلی آروم سرنگ رو وارد دستش کرد. پرسید: «چیزی میخوای بگی؟ بهنظر کنجکاو میای.»
بومگیو با خودش فکر کرد.
"چرا بتاهای لعنتی انقدر باهوشن؟"
-راستش آره.
-راحت باش بپرس.
-اوم...میگم تو میدونی چرا یونجون هیونگ داره کمکمون میکنه؟ من شرط میبندم اون ازت خواسته توی روند درمان کمکم کنی.
کای لبخندی زد و سوزن رو از دستش خارج کرد. همونطور که داشت خون رو توی یه شیشهی کوچولو میریخت گفت: «بهت میگم اما حق نداری به روش بیاری.»
بومگیو با خودش فکر کرد مگه چه دلیلی باید داشته باشه؟
کای توضیح داد: «خودت در جریان هستی. دو سال پیش یونجون سوبین رو بهخاطر یه اشتباه احمقانه از دست داد. یادمه یه بار توی یه بار پیداش کردم. در واقع، اون سعی داشت توی دستشویی بار رگش رو بزنه که پیداش کردم. خیلی دورهی سختی بود. همهاش باید مواظب میبودم که به سرش نزنه و بلایی سر خودش نیاره. اما خب...همه چیز بعد از این که تو رو دید عوض شد.»
با تعجب در حالی که پنبه رو روی دستش فشار میداد، گفت: «من رو؟ یعنی تا همین چند هفته پیش انقدر حالش افتضاح بود؟»
کای خندید و گفت: «نه احمق جون. اون یه ساله میشناستت.»
با قیافهی بهت زدهای به پسر نگاه کرد. منظورش چی بود؟
کای دفترچه و خودکاری از جیبش درآورد و همونطور که مشغول نوشتن چیزی بود گفت: «اون یک سال پیش، توی روزنامه دیده بودت. ازت خوشش اومد و یه مدت افتاد دنبالت تا بهتر بشناستت. بعد از مدتی متوجه شد تو از اون آلفا...اسمش چی بود؟ آهان تهیون. متوجه شد از تهیون خوشت میاد و خودش رو کنار کشید. وقتی فهمید تو هم مثل خودش عاشق یه آلفا شدی تصمیم گرفت کمکت کنه؛ اما خب همه چیز اونطور که باید پیش نرفت.»
YOU ARE READING
Liar
Fanfiction↱ 𝗡𝗮𝗺𝗲 : Liar ᝡ 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : Taegyu, Yeonbin ᝡ 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Romance, Omegavers, Full Smut ᝡ 𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Setayesh ᝡ Season 2 : Giant (Yeonbin)