Who is Wang Yibo?

Start from the beginning
                                    

*بفرمایید فرمانده.

مرد لبخندی زد، دستی به کتش کشید و همراه با ییبو وارد استودیو شد. زی یی دست به سینه کنار چنگ به دیوار تکیه داد و با چشم های ریز شده به نیم رخ مرد خیره شد، ازش دلخور بود اما اول باید کنجکاویش رو برطرف میکرد. 

-چنگ.

نگاهش رو از استودیو گرفت و با لبخند بهش خیره شد. 

+بله عزیزم؟

-وانگ ییبو کیه؟ اتفاقی برای ژو افتاده؟ نکنه توی یکی از ماموریت ها آسیب دیده؟

چنگ لبش رو گاز گرفت و نگاهش رو به خانواده ی قربانی که با یوبین حرف میزدن داد، به زی یی حق میداد نگران همکار شیطون و خوش خنده ی قبلیش بشه چون قبل از انتقالش به بخش جدید هیچ روزی نبود که اون دو نفر از هم دور بمونن.

+نگران نباش، ژو حالش حتی از من هم بهتره.

زی یی ابرویی بالا انداخت و صاف سر جاش ایستاد.

-اگه ژو خوبه پس وانگ ییبو-

+همکار جدیدمه. راستش... آه باید زودتر بهتون میگفتم این رو.... الان چند روزی میشه که از دایره ی جنایی اومدم بیرون و رفتم توی بخش مبارزه با مواد...

زی یی هومی گفتو سر تکون داد، دوباره به دیوار تکیه داد و به ژان و جی لی که مشغول حرف زدن با دو مرد پشت میز بودن نگاه کرد .

-میکشتت.

مرد که خوب میدونست منظور زی یی چیه چشم هاش رو برای لحظه ای بست، از دیوار جداش کرد، از پشت بغلش کرد و چونه‌اش رو روی شونه ی زن گذاشت.

+تا وقتی فرشته ی نجاتم کنارمه نگرانی ای ندارم. 

-چند روزه انتقالی گرفتی؟

+۹ روز شده

سرش رو به دو طرف تکون داد و دستش رو روی دست های بزرگ مرد گذاشت.

-قبل از این که از استودیو بیاد بیرون از اینجا برو، به یه معبد پناه ببر تا شاید بودا بتونه نجاتت بده.

با این حرف زی یی خندید و بیشتر به خودش فشردش.

+اونوقت باید کله‌ام رو بتراشم، مشکلی نداری؟

-یادمه وقتی رفتی دایره ی جنایی تا سه هفته خونه ی یوبین میموندی تا ژان با ساتور محبوبش سرت رو از گردنت جدا نکنه، بنظرم زودتر برو راضیش کن بهت سرپناه بده.

+مگه ژان مامانمه که دوباره بخواد اونجوری بیوفته به جونم، از اون گذشته چرا وقتی میتونم بیام پیش تو برم خونه ی یوبین؟

از بغل مرد بیرون اومد و دست به سینه رو به روش ایستاد. 

-نمیشه، نمیخوام همزمان هم دوستم و هم کارم رو از دست بدم. خودت که بهتر از من میدونی، کمک به مجرم خودش جرم محسوب میشه.

𝐕-𝟕𝟏𝟔  |  𝐎𝐧 𝐇𝐨𝐥𝐝Where stories live. Discover now