Part 5

8.5K 761 54
                                    

- بیبی؟ نمی‌خوای چشمای نازتو باز کنی؟

پسر کوچیک‌تر سرش رو بیش‌تر به بالشت فشار داد و ناله‌ای از روی نارضایتی سر داد:
- اومممم...

+ عزیز دل هیونگ نمی‌خواد بیدار شه؟ شب شده بیبی.

موهاش توی صورتش ریخته و گوشه لب‌هاش کمی رو به پایین خم شده بود. با دستی که به‌خاطر آستین بلند پیژامه‌ش معلوم نبود، به دنبال پاهای مرد بزرگ‌تر بود و وقتی کنار خودش پیداش کرد، با چشم‌های بسته کمی سرش رو بلند کرد و روی پاهای جونگ‌کوک گذاشت.

خنده‌ای از کیوت بازی‌های پسرش سر داد و با شیفتگی بهش خیره شد که چطور سرش رو تکون میده تا جاش رو راحت‌تر کنه و زیر لب زمزمه کرد:
- شیرینِ قلبم...

متوجه شد تهیونگ دوباره با دست‌‌هاش دنبال چیزی می‌گرده. از شدت بامزه بودن اون صحنه دوباره خندید و با نوک انگشتش ضربه‌ای روی بینیش زد و گفت:
- دنبال چی می‌گردی خوابالو؟

+ همممم...
و با دست‌هاش دست جونگ‌کوک رو گرفت و روی موهاش گذاشت.

پس بیبیش دلش نوازش می‌خواست. خب ا‌ون حاضر بود هرکاری واسش انجام بده نوازش که دیگه چیزی نبود. پس در حالی که آروم آروم موهاش رو ناز می‌کرد لب زد:
- کوچولویِ دوست‌داشتنیِ من نمی‌خواد بیدار شه؟ هوم؟ هیونگ واست غذای مورد علاقه‌ت رو پخته.

تهیونگ چرخید و دست‌هاش رو دور کمر جونگ‌کوک حلقه کرد و در حالی که سرش رو به شکمش فشار می‌داد، ناله کرد:
- هیونگییی... بذار ته‌ته یه کم دیگه بخوابههه

+ عزیز دلم تا همین الان هم زیادی خوابیدی و مطمئنم شب به این زودیا خوابت نمی‌بره.

دست‌های پسر کوچیک‌تر رو از دور کمرش باز کرد و صورتش رو با دست‌هاش قاب گرفت. کمی به صورت پف کرده‌ی کیوتش فشار وارد کرد که نتیجه‌ش غنچه شدن لب‌هاش بود.
واقعا شیفته‌ی این حرکت بود و هر بار که‌ این بلا رو سرش می‌آورد، تمام صورت و لب‌هاش رو غرق بوسه می‌کرد.
پس به رسم عادت و علاقه‌ی همیشگی‌ش صورت پسر رو که به‌خاطر این وضعیت کمی اخم کرده بود، بالا آورد.

کمی خم شد و بوسه‌های کوتاه و سریعی روی لب‌هاش کاشت که یکهو پسر کوچیک‌تر چشم‌هاش رو باز کرد و با هینی صورتش رو عقب کشید.
- نههه... بوس نه... پسشون بدههه!

جونگ‌کوک از وضعیت پیش اومده خنده‌ش گرفته و  متعجب شده بود چون محض رضای خدا؛ اون وروجک دست‌هاش رو توی سینه‌ش جمع کرده بود و با قیافه‌ی پف کرده‌ و موهای شلخته‌ای که نصفش توی صورتش بود و نصف دیگه‌ش توی هوا، روی زانوهاش ایستاده بود و با اخم بهش اعتراض می‌کرد که بوسه‌هاش رو پس بده!

- بیبی یعنی چی؟ چی‌شده مگه؟

+یعنی اینکه من باهات قهر بودم... هنوزم هستمااا... ولی یادم رفته بود...

𝗔𝗹𝗶𝘃𝗲 𝗞𝗶𝗿𝗯𝘆ᵃᵘWhere stories live. Discover now