Daddy siter

811 58 24
                                    

Smut
Louis top
.
.
.

انگشتتونو توی ستاره پایین فرو ببرین:)

کسایی که پارت قبل گلناراشونو تحویل دادن تو صف وایسن بگیرنشون.

اسم چپتر یکم بهش نمیاد ولی دوسش دارم🚶‍♂️

___________________________

به اخرین شماره ای که پیدا کرده بود هم زنگ زد و بعد از شنیدن جواب نه خودشو روی مبل پرت کرد، پاهاشو از روی دسته مبل اویزون کرد و به سقف زل زد.

"فااااااااک به این زندگی"

بعد چند دقیقه بلند داد زد و گوشیو روی مبل رو به رویی پرت کرد.... دوست داشت پرتش کنه سمت دیوار ولی بعدا نمیتونست یکی بخره پس....

"هرییییی درو باز کن"

"کلید داری پس مجبور نیستم از سرجام بلند شم و در و برات باز کنم"

داد زد تا زین از پشت در صداشو بشنوه
با صدای کوبیده شدن در از جا پرید تعادلشو از دست داد و با کمر روی زمین افتاد.

"شتتت کمرممممم"

"وقتی اه و ناله هات تموم شد، بیا درو باز کن"

زین با لحن عادی گفت و باعث عصبانی شدن هری شد .

همینطوری که‌ پاهاشو روی زمین‌می‌کوبید به سمت در رفت و درو با‌ تمام قدرت کشید سمت خودش، به خاطر حرکت ناگهانیو محکمش دوباره روی زمین افتاد.

همزمان با زمین خوردنش صدای قهقه زین که با دستای پر از پلاستیک خرید از بالای سرش رد میشد شنید.

"برای چی‌ با من‌ این کارارو میکنی‌ به لیام میگم‌ اذیتم میکنی"

با نق نق گفت و سعی کرد با نادیده گرفتن کمر دردش از روی زمین بلند شه.

"به لیام میگم اذیتم میکنی.......میخوای یه زنگ به مامانتم بزن و بهش گزارش بده"

همونطوری که خریدارو از توی پلاستیک در میاورد و روی کانتر میچید چشماشو چرخوند و سعی کرد ادای هریو در بیاره

"هییییی من اونطوری حرف نمیزنمممم"

با اعتراض گفت و با یه پرش روی کانتر نشست ولی بلافاصله با دردی که توی کمرش احساس کرد پشیمون شد؛
نفسشو حبس کرد و دستشو روی کمرش گذاشت.

"اخر یه روز به خاطر دست و پا چلفتی بودنت کار دست خودتت میدی"

زین گفت و سمت کشو های اشپزخونه رفت؛ بعد یکم گشتن روبه هری کرد

"باز جای قرصای‌مسکن و عوض کردی"

با لحن کلافه ای گفت و منتظر به هری خیره شد

"نخیرم دوست پسر عزیزت جاشونو عوض کرده کابینت بقل یخچال"

چشماشو چرخوند و با دستش به کابینت اشاره کرد.

purpule life[L.S]Όπου ζουν οι ιστορίες. Ανακάλυψε τώρα