دید تهیونگ
هوای دورم سرد بود
بدن لختم که تنها پوشش همون لباس یقه باز بود میلرزید
کاملا حس میکردم که روی یه صندلی ام و دست ها و پاهام بسته شدن نه چیزی میدیدم نه میشنیدم به جز اینکه عطر خنک و مردونه ای رو میشنیدم صدای قدم زدن هاش و
حتما اینم منو گرفته تا در ازای جونم از پدرم پول بگیره ولی کاملآ داره اشتباه میکنه پدرم اهمیتی به من نمیده ای کاش من و همین جا بکشه نمیخوام به اون خونه نفرین شده برگردم
جایی که مادرم ولم کرد پدرم من و به مرد های هورنی فروخت و خواهرم فقط سوختن من و تو این زندگی تماشا کرددید نویسنده
مردی که تو تاریکی وایساده بود به تهیونگ نزدیک تر شد صدای قدم هاش پسر بیچاره رو ترسوند
مرد با خشونت چشم بند و کشید
تهیونگ چشماش و باز کرد و به اتاق اشرافی که توش بود نگاه کرد انتظار یه دخمه یا یه زیرزمین کثیف و داشت ولی .....
مرد پارچه ای که روی دهن ته بسته بود و باز کرد
تهیونگ نگاه کنجکاوش بالا آوردآگوست دی
26 ساله
دست راست جونگ کوک
متولد تگزاس
تخصص:فروش مواد مخدر
تهیونگ نگاهش از چشمای نافذ آگوست دی دزدید
آگوست دی پوزخندی زد
سکوت اتاق نفس کشیدن و سخت میکرد
آگوست دی موهای ته رو کشید و به چشمای خیسش نگاه کرد:ببین بچه باید ببرمت جایی نه قهرمان بازی درمیاری نه مسخره بازی فهمیدی؟
ته آروم سرش و تکون داد اصلا قصد مخالفت نداشت درسته که خودش همین چند دقیقه پیش آرزوی مرگ کرده بود اما دیدن آگوست حرفاش بودن تو این فضا ..... همه ترسونده بودش
آگوست دی خوبه ای گفت و با چاقو دست و پاهای تهیونگ و باز کرد بازوش و گرفت و بلندش کرد
همزمان که به سمت در میرفتن ته تمام اتاق و تماشا میکرد
وسایلش خیلی گرون قیمت بود حتی از وسایل باباش هم گرون تر بود
هر کسی که ته رو دزدیده بود آدم بی پولی نبود پس دزدیدنش دلیل دیگه ای داشت________________________
دید جیمین
YOU ARE READING
Kookvmin Revenge [ Completed ]
Fanfictionانتقام🍸 این داستان تریسام مکنه لاینه پس اگه دوست ندارید نخونید با تشکر زوج ها: کوکویمین سپ نامجین ژانر: مافیایی درام سیاسی عاشقانه اسمات امپرگ کامل شده