چند بار محکم مکید وقتی مایع گرمی وارد دهنش شد هومی کرد و محکمتر مکید
ته سرش و به بالشت فشار داد و چشماش و بست:ک..کووک حساسه اااه

جونگ کوک سینش و ول کرد بین پاهاش خوابید و توی رونش و بوسید فکر کوبیدن تو سوراخ تنگی که بین پاهاش خودنمایی میکرد بیشتر از قبل هیجان زدش میکرد

ته میتونست از بالای شکم بالا اومدش چشمای حریص کوک و ببینه که بیشتر برای داشتن کوک وسوسش میکرد اون چشما اون نگاه آتشین فقط تنش و داغ میکرد گوری که می خواست تو این جهنم شهوت بسوزه

وقتی انگشت کوک وارد حفرش شد ناله آرومی کرد
بدنش و شل کرد دردی نداشت ولی نیاز داشت تا آماده بشه

جونگ کوک لبش و گاز گرفت تا خودش برای به فاک دادن جفت حاملش کنترل کنه
اون پسر بارداری که زیرش برای لذت بیشتر دست و پا میزد غیر قابل مقاومت بود

انگشت دوم و با بی‌تابی فرو کرد
ته سینش و فشار داد و به جونگ‌‌‌ کوک نگاه کرد با نگاهش التماس میکرد تا بیشتر بهش بده
حرکات کوک سریع تر شد میخواست زود تر به اون سوراخ داغ برسه
ته با حس لذتی که تمام بدنش و گرفته بود نالید:اااههه جونگ ...اااه
جونگ کوک انگشتاش و در آورد و دیکش و خیس کرد پاهای ته رو تا جایی که به شکمش فشار میاره بالا آورد و گفت:آماده ای؟
ته دستاش و با ملافه سرگرم کرد و گفت: آره
جونگ کوک دیکش و آروم فرو کرد
ته ناله بلندی از بزرگی دیک کوک کرد و جونگ کوک خنده آرومی کرد:شت دلم برای این حس تنگ شده بود
دیکش و کم کم فرو کرد نمیخواست به بدن ته فشار بیاره ولی نمیتونست بی حرکت بمونه

ته نفسش و بیرون داد به جونگ کوک نگاه کرد که با بدن ورزیده و خیسش بین پاهاش وایساده و با نگاه تشنش داره تمام تنش و میخوره
ته با آتیش شهوتی که تو جونش شعله ور تر میشد نالید:م..محکم ...تر

جونگ کوک نصف دیکش و بیرون کشید و دوباره وارد کرد ته چشماش و بست و گذاشت لذت جانشین درد کمی بشه که تا چند ثانیه پیش حس میکرد

جونگ کوک چند بار این حرکت و انجام داد و بعد سرعتش و بیشتر کرد
ته ناله های عمیقی می‌کرد و روی سینه های حساسش دست میکشید سکس با این مرد هیچوقت تکراری نمیشد همیشه بهتر و بهتر میشد مخصوصا الان که نگاهشون بهم تغییر کرده بود و می‌خواستن با هم زندگی کنن

بعد چند ثانیه چشماش و باز کرد و از بین پلک های خیسش به جونگ کوک نگاه کرد
جونگ کوک تو آسمون تیره چشماش ستاره های علاقه رو میدید

کوک زانو های ته رو گرفت و ضربه هاش و سریعتر کرد ته دستای کوک و که روی زانوش بود چنگ زد و گفت: نزدیکم کوووک‌ اههه
جونگ کوک که خودش هم نزدیک بود گفت: میتونی بیای
طولی نکشید که همزمان با هم خالی شدن
جونگ کوک به چهره خیس و قرمز ته نگاه کرد و گفت:خوبی؟ اذیت که نشدی؟

ته لبخند زیبایی زد و گفت:نه خوبم
جونگ کوک دیکش و در آورد و با لباسش بدن ته رو تمیز کرد کنارش خوابید و گفت:درد نداری
ته خنده آرومی کرد و گفت:گفتم که خوبم چرا اینقدر میپرسی؟ قبلاً برات مهم نبود
جونگ کوک با یادآوری گذشته اخم کرد و گفت:قبلاً فقط کسی بودی که بچم و حمل می‌کرد الان مادرشی .... جفت منی و ملکه این سرزمین

ته ضربان های قلبش و حس نمیکرد سعی کرد تو نگاه کوک اثری از دروغ پیدا کنه ولی همش حقیقت بود با خجالت سرش و پایین انداخت و چیزی نگفت
کوک خندید و گفت:ملکه من
ته خندید و سرش و تو بالشت فرو کرد








اینم یه پارت سافت دیگه
تا جنگ و دعوا هاشون جبران بشه و آماده بشیم برای جنگ بزرگ
منتظر نظرتون هستم
اگر هم دوسش داشتید ووت بدید
عاشقتونم 💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖

Kookv fucking sperm [ Completed ]Where stories live. Discover now