وانشات شوهر یک دقیقه ای "1"

Start from the beginning
                                    

{لوسی}

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

{لوسی}

[- ژااان چقدر می خوابی ؟ اه .. انگار خیلی دوست داری از کارم اخراج بشما ]

نگاه پر از حرصی بهش کردم ..

[+ من مجبورت نکردم منو از خواب بیدار کنی ]

یکی زد پشت سرما و بعد با اون کفش های رو اعصاب و پاشنه بلندش تق تق به طرف در رفت
چند بار باید بهش بگم با کفش بیرونیت داخل اتاق من راه نرو ؟

[-تو نه ... ولی مامان و بابا بله ... و اینکه من به خاطر جنابعالی یه ربع دیرم میشه ... اگه اخراج شدم رو کمکت حساب باز میکنم داداشیییی ]

بعد از اعلان دردناکی که کرد از اتاق بیرون رفت و لعنتیییی باز هم در رو باز گذاشت ، از روی تخت بلند شدم و به طرف در رفتم و در رو بستم

همش باید بهش بگم از اتاق من میری بیرون این در کوفتی رو ببند گرچه گفتن و نگفتنم فرقی به حال خانم نداره .

خدایا ببین باهم چیکار کرده ... کل تنم خیسه آبه

مثلا بزرگترم هست ... با انواع غر غر هایی که طی این چند سال یاد گرفته بودم تا رسیدن به حمام و پر کردن وان از آب گرم ذهن و بیشتر از همه فک عزیزم رو مشغول نگه داشتم .

در عرض کمتر از ده دقیقه حمامم رو تموم کردم و با حوله ی آبیم که روی سینش طرح آم خب به نظرم نگم چه طرحیه بهتره .... خب خاکبرسریه دیگه اه

از حمام بیرون رفتم و به کسی که باز بدون در زدن وارد اتاقم شده بود چشم غره رفتم .

نگاه کن نگاه کن چه تیپیم زده هرکی ندونه فکر میکنه می خواد بره خواستگاری ... خدایا خودت نجاتم بده

 خدایا خودت نجاتم بده

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
شوهر یک دقیقه ای (bjyx)✔️Where stories live. Discover now