خلاصه از زندگینامه شخصیت ها:
سونگ سویون تنها فرزند خاندان ثروتمند سونگ بود.
سویون وقتی هجده سالش بود که عاشق لی یون شد اما سرنوشت اونا با هم بودن نبود.
وقتی بیست سالش شد با مردی که پدرش مشخص کرده بود ازدواج کرد و صاحب یه بچه به اسم جهیون شد .
سویون وقتی جهیون سه سالش بود دوباره یون رو دید آتش عشق هجده سالگیش دوباره تو دلش فروزان شد پس از شوهرش طلاق گرفت و بخاطر نفوذ خانوادش تونست پسرش رو هم با خودش ببره
وقتی که جهیون فقط چهارسالش بود مادرش از پدرش جدا شد و با لی یون ازدواج کرد،مدتی نگذشته بود که مادرش باردار شد و وقتی جهیون پنج سالش بود برادر کوچکترش یعنی جنو به دنیا اومد.
جهیون از همون اول از جنو متنفر بود چون پسر همون مردی بود که مادرش بخاطر اون خانوادشون رو از هم پاشوند.ولی این پایانش نبود وقتی جنو فقط هفت سالش بود پدرش فوت کرد.
پس سویون با پسراش تو عمارت سونگ مستقر شدن.
پدر سویون میدونست تنها وارثاش جنو و جهیون هستن و هر دوشون رو خیلی دوست میداشت،
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نا جه مین از بچگی مستقل بزرگ شده بود.مادرش پزشک بود و پدرش برای خاندان سونگ کار میکرد برای همین از بچگی با جنو هم بازی بود و با اون بزرگ شده بود ،جه مین همسن جهیون بود ولی همیشه با جنو مهربون تر بود.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
تیونگ و هه چان وقتی که بچه بودن پدر و مادرشون رو از دست دادن و پیش خالشون زندگی میکنن.
تیونگ و هه چان با اینکه برادرن ولی شخصیت های کاملا متفاوتی دارن مثلا تیونگ تمام تلاششو میکنه و کار میکنه تا هه چان بتونه اونا رو تو بار و موقع خوشگذروندن با دوستاش هدر بده بدون اینکه بدونه برادرش چقدر داره تلاش میکنه
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
لی مارک پسر عمو جنو و یکی از دوستای رزی هست و رزی نامزد تعیین شده جهیون هست.تیونگ و مارک همکلاسی تو دانشکده هنر هستن
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
YOU ARE READING
^^Wrinkle°
Fanfiction_همیشه از جایی که احتمالش رو نمیدی آسیب میبینی _همیشه وقتی به بی معجزه بودن دنیا اعتقاد میاری ،دنیا با انبوهی از معجزه ها بهت سیلی میزنه _آیا این معجزه ها شامل حال اونا هم میشه؟ _یا شاید اونا معجزه ای به تلخی زمان و پیچ خوردگی هاش میشن؟ _یا شایدم م...
