" بیخیال، الی." نفس های گرمش گردنمو نوازش میداد. به من خیره شده بود ، دست هاش در دو طرف بدنم روی دیوار پشت سرم بود و راه گریز رو ازم گرفته بود . " پیوند شیمیایی بین من و تو غیر قابل انکاره." با شنیدن این حرف چشم هام نازک شد.. داشت با کلمات بازی میکرد .. معلومه که من و اون یه رابطه شیمیایی داریم و اونم هم گروهی بودن آزمایشگاهه ولی منظورش این نیست ، هست ؟ این دیوانگی محض بود. بین من و او هیچ کششی وجود نداشت. با این که ازم یه سر و گردن بلندتر بود ولی کمرمو صاف کردم و مستقیم تو چشم هاش خیره شدم. " من . گی . نیستم." این استحکام و راسخی تو صدام غیر منتظره بود. خم شد . طنین خنده ریزش تو گوشم پیچید. لب هاش انتهای گردنم رو لمس و نفسو تو سینه ام حبس کرد. حرکت نکردم. نمیتونستم حرکت کنم. حتی وقتی که لب هاش ، لاله گوشم رو بین خودشون کشیدن. بی اختیار صدای عجیب و شرم آوری از لب هام خارج شد. مطمئن بودم که الان روی لب های این عوضی ، خنده کجی نشسته. با صدای خشک و بمی گفت : " هنوز نه." و ناپدید شد و منو در اون وضعیت گیج و هاج و واج تنها گذاشت. تو چه دردسری افتادم . _._._._._._._._._._. آغاز : دو شهریور ۱۳۹۸ - 2019.08.25 اتمام : ؟ کاور : @Grand_
18 parts