Select All
  • fearless[L.s_z.m] by niloufar
    2.1K 797 37

    لویی نویسنده ی داستان های ترسناکه، به خونه ای عجیب و نیمه متروکه نقل مکان می کنه تا بهتر روی رمانش تمرکز کنه. یک روز هری استایلز شانزده ساله از روی کنجکاوی به طور اتفاقی از دیوار خونه ی لویی بالا میره و با اون آشنا میشه این دو با هم حرف میزنن و درد دل می کنن کمی بعد رابطه ی اون ها پیچیده میشه...

  • PITTEL •L.S•
    3.2K 974 24

    "پیتل" بزرگترین مدرسه ناشناخته جهان.. ☆لویی یه جایی دور افتاده بهوش میاد و میفهمه حافظشو از دست داده.. اون دانش آموز یکی از مدارس ماورالطبیعی جهانه که هری استایلز مدیر اونجاست.. لویی هیچکس رو به یاد نمیاره تا اینکه اولین روز با دیدن هری یه اتفاقی براش میفته.. چه گذشته ای واقعا بین اون دو نفر بوده؟☆ ژانر|تخیلی و ماورا...

  • Just Hold On(completed)
    436K 50.6K 60

    Larry+ziam از درد به خودش میپیچید و گریه های بچگانش تو کل اون کوچه ی تاریک طنین مینداخت.صدای خنده های اون آدمای مست هنوز تو گوشش بودن...آخه چرا از درد نمیمیره؟چرا این کابوسا تموم نمیشن؟آخه اون فقط یه پسر بچه کوچولوعه! ___________________________________ 💚💙👬 👬💛❤

    Completed  
  • Hallucination [L.S]
    22K 3.7K 29

    " من رو دوست داری؟" "به نفعته تا ازین خواب مسخره بیدار شی هری. دنیایی که ساختی برای من و تو هیچ جایی نداره."

  • This House No Longer Feels Like Home (Persian Translation)
    158K 16.1K 18

    هرى و لويى ٢٠ ساله كه باهمن، كه هرى خيانت ميكنه، و لويى ميشكنه، و هرى يك سال مهلت داره تا ازدواجشون رو درست كنه.

    Completed  
  • Philophobia •[L.S]•[completed]
    3.5K 500 11

    •کامل شده• •روح من دنبال راه فراری از منه . مغز من به حرفام گوش نمیده میخواد حرفش با فکر کردن به تو تموم شه . قلبم نمیخواد برای چیزی بتپه اما میخواد برای تویی زندگی کنه که مردی و رفتی .

    Completed  
  • Forever (Larry Stylinson)
    466K 50.1K 85

    زندگی کردن تو دنیا یعنی سختی کشیدن... یعنی واسه به دست آوردن چیزی که بهش علاقه داری باید تموم تلاشت و بکنی... باید واسش بجنگی؛ چون دنیا بهشت نیست!! عشق، یعنی علاقه ی شدید! و من برای به دست آوردن کسی که عاشقشم، در برابر دنیا می ایستم... . . . بالاترین رتبه(فن فیکشن های فارسی) : #1

    Completed  
  • Behind Closed Doors [Persian Translation. Completed]
    16.7K 2.2K 19

    هری در هم شکسته! . . . . . لویی هیچ حس مسئولیتی نسبت به هری نداره! Highest rank #1 Thanks depressed smolders bean for your permission<3

    Completed  
  • This man is still alive
    107K 17.4K 29

    به یاد بیار.. ببخش.. ببین

    Completed  
  • CONQUERED
    1.1M 138K 115

    I changed that Monster, just for YOU..! ❌هشدار❌ ۱-فنفیک با فاصله‌ی زمانی هر دو هفته آپ میشود. ۲-این یک رمان طولانی است؛ اگه حوصله‌ی داستان طولانی ندارید، این فنفیک را شروع نکنید. ۳-این یک فنفیک "بی‌دی‌اس‌ام" نیست اما دارای محتوایی است که ممکن است برای همه مناسب نباشد. از جمله آسیب‌های فیزیکی، تحقیر، تجاوز، قتل، کشتاره...

    Mature
  • MR STYLES ( l.s persain translation)
    199K 27.2K 33

    " خب پس این منشی جدیدمه ؟ " آقای استایلز پرسید و یه ابروشو داد بالا‌. "بله " منشی قبلی جواب داد. آقای استایلز اخم کرد و به لویی یه نگاهی انداخت. " من انتظار ...یکی ... نمیدونم..بهتر داشتم ؟؟" "ببخشید آقای بی ادب.من کسی ام که از این به بعد قراره برنامه هاتونو مدیریت کنم.پس بهتره مراقب زبونتون باشین"

    Completed  
  • my sick heart after you
    31.8K 3.9K 25

    چطور ممكنه يه قلبي كه ديگه نميزنه، بازم برات بتپه؟

  • Cancer [L.S] (Completed)
    49.2K 7.8K 17

    میدونم که قول دادم اجازه ندم چیزی بینمون فاصله بندازه ولی میدونی که... رقیب من سرسخت تر از این حرفا بود... . ( Larry Stylinson AU ) Written by: Fatemeh [Fatemeh, stylinson_ff, 2016]

    Completed  
  • FALLING~larry~
    6.2K 1.5K 11

    \completed/ و از همان صبح به بعد، دیگر افتابی برایش طلوع نکرد. خنده ایی به سراغش نیامد. "جانش"او را ترک کرده بود و جسمش، بیهوده زندگی میکرد تا به پایان برسد... Larry story

    Completed  
  • Playboy L.S (Persian Translation)
    319K 35.4K 47

    من اسیرش شده م ؛ اون زیادی تو حرفه ش خوبه.. هری استایلز ⬅ پلی بوی فن فیکشن لری استایلینسون به همراه کمی زیام✌ داستان در پیج اینستاگرام larry_ff_translate هم آپ میشه Best rank : #2 in fanfiction

    Completed  
  • Gray World(L.S)
    146K 17.9K 52

    (completed) يه دنياي جديد با قانون هاي جديد...

    Completed  
  • ~BeT~
    67.1K 9.3K 14

    |Larry Stylinson Teen Faction Short Story| "تو نمی تونی یکم با ادب تر باشی تاملینسون مگر نه؟" "نه دختر کوچولو, من همیشه این اخلاق شِتی رو داشتم! و بدون که با همین اخلاق تو رو به دست میارم! " "چطوره شرط ببندیم؟" این ففیک دارای فحش, مصرف مواد,اسمات می باشد!🔞⚠ ----------------- #1 highschool #1 harryandlouis #1 louisand...

    Completed  
  • Angry(l.s)
    86.8K 9.5K 39

    _می دونم اونجایی لو اون زمزمه کرد درحالی که به سمت پسر عصبانی میرفت. _من اینجا بهت نیاز دارم.منو بچه بهت نیاز داریم

    Completed  
  • My Son (LARRY & ZIAM) Complited
    57.5K 10.1K 52

    به پسر کوچولوش که سرش رو پایین انداخته و چشمای آبیش رو نمی‌تونست ببینه،سرش رو بالا آورد و بوسه‌ای روی پیشونیش گذاشت هری:باید پسرم بمونه اینجا لویی با اخم به سمت اونا میره و بعد از اینکه هری رو هول میده اخمی میکنه لویی:بعد از ۲۰ سال برگشتی با پسر احمقت که مثل عقب‌مونده‌ها می‌مونه و حتی نمی‌تونه حرف بزنه و می‌خوای بندا...

  • Hallucination [L.S]
    868 241 9

    همیشه توی هر آدمی که میشناسی یه نفر هست که تو نمیشناسی...

  • Sin (persian translation)
    361K 51.2K 58

    گى بودن گناهه. تتو كردن گناهه. سكس داشتن قبل از ازدواج گناهه. بودن با لويى گناهه، هرى اينو ميدونه. اون ميدونه بودن با اون مرد مخالف هر چيزيه كه اون باور داره. اما حتى اگر اون مذهبيه ولی هنوزم كنجكاوه. *** *this book is translate by page and its not allowed to copy*

    Completed  
  • My Hero Daddy
    525K 51.5K 104

    Kitten & Daddy😻🙇 -دوستت دارم به اندازه بزرگترین اشتباهم ******

    Completed   Mature
  • Blue Ice.
    41.9K 6.2K 25

    هری خیره توی چشم‌هاش غرید: -‌ هرگز به من دست نزن. نمی‌خوام ببینمت! لویی با صدای خفه‌ای گفت: -‌ من..من نمی‌فهمم... به دیوار تکیه زد تا سقوط نکنه و خودش رو در آغوش گرفت. تنش یخ بسته بود. -‌ چی رو نمی‌فهمی؟ نمی‌خوامت! . . . *Persian Translation *Original Story By: @purpledandeli0n

    Completed  
  • °Little Problem° [Z.M] _ βy Sαrα (Completed)
    305K 54.1K 61

    + آقای پین ، یا بچه ی بوگندوتو از جلوی در خونه ی من دور میکنی یا زنگ میزنم پلیس !! Highest rαnks : #1 in fαnfictioη 💛 #1 in onedirectioη 👑

    Completed  
  • Our Destiny (L.S)
    1.1M 127K 134

    "من اسمش رو گذاشتم.... . . . سرنوشتِ ما..."

    Completed  
  • Anxiolytic [L.S]
    166K 33.1K 78

    [Complete] "خب ببین اینجا چی داریم .. لویی تاملینسون مغرور که ادعا میکنه بهترین دانشجوی داروسازی دانشکدست در حالی که نمیتونه یه قرص ساده برای خودش تجویز کنه" "سرد درد های من دیگه با قرص خوب نمیشن هری!" "پس با چی خوب میشن؟" "با تـو"

    Completed   Mature
  • Locker 17
    31.3M 930K 161

    "It's hard letting go. I'm finally at peace but it feels wrong." {Under going editing. It's being rewritten from the beginning, grammatical errors are being fixed. Should be completely edited and polished by December}

    Completed   Mature
  • I've waited so long...
    502K 60.6K 67

    زیباترین آدم هایی که تا کنون شناخته ام، آنهایی بودند که شکست خورده بودند، رنج میکشیدند، دچار فقدان شده بودند و با این حال راه خود را از اعماق درد و رنج گشودند و بیرون آمدند این افراد، یک حسی از قدردانی، حساسیت و فهم زندگی داشتند که آنها را پر از شفقت، ملایمت و توجه عمیق و عاشقانه میکرد زیبایی این افراد، اتفاقی و بی س...

    Completed  
  • Ready to Run? [L.S] [Z.M]
    10.1K 2K 55

    هری عصبانی قدمی به طرف لویی برداشت و گفت: هری: لویی تو حق نداشتی اینکارو باهام بکنی... چرا به من نزدیک شدی؟؟؟... چطور اجازه دادی چنین اتفاقی بیفته؟؟؟... چرا اینکارو باهام کردی؟؟؟... لویی: من نمیخواستم اینطور شه... من میخواستم ازت دور شم... من باید میرفتم... من از همون شب میخواستم برم... هری با صدای بلند داد کشید: ه: پ...

    Mature
  • Eyes[L.S] (Completed)
    45.7K 7.9K 50

    چشم‌ها. مال تو مثل قلبت بودند و نور از اون‌ها می‌ریخت! و مال من فقط چشم بودن؛ فقط چشم... Completed UNEdited

    Completed