Miracles | Narry Storan | Persian version
•| Completed |• و یک عاشقانه ای که پایان نخواهد داشت ... ( نری استوران ) داستان کوتاه ! • Short Story • • Narry Storan •
•| Completed |• و یک عاشقانه ای که پایان نخواهد داشت ... ( نری استوران ) داستان کوتاه ! • Short Story • • Narry Storan •
گردن بند هواپیمای کاغذی زندگی انسان ها رو عوض میکنه.اونها رو از ادمای ناشناس تبدیل میکنه به ادمایی مهم و به اونها زندگی خطرناکی میده که افراد خطرناکی اون رو احاطه کردن.اگر یک گردن بند هواپیمای کاغذی دریافت کردید با زندگی قبلی خودتون خداحافظی کنید. چه اتفاقی میوفته وقتی لویی یکی از اونها رو از فرد ناشناسی به اسم هری اس...
Highest rank: #1 Funny هری یه الهه ی تنهاست که تو جنگل بزرگ شده. اما چرا؟! و چه اتفاقی میوفته اگه بعد از دویست سال تنهایی، لویی و نایل اتفاقی پیداش کنن؟! ژانر: طنز و عاشقانه.
✔Completed کامل شده --- چیزی که هری رو خشمگین می کنه ، مردم نیستن. اون قبر نیست. خودشه. ▪︎هشدار : قتل، مرگ، تجاوز و فعالیت های جنسی. •محتوای غم انگیز --- فصل اول : ژانویه فصل دوم : فوریه --- از مجموعهی ماهها آگوست-دسامبر ۲۰۲۰
✔️completed کامل شده --- لویی فکر میکنه شاید اودیپ سرگردان دشت تبس، سر از اتاق اون در آورده. --- از مجموعهی توهم بر اساس افسانهی اودیپیوس بر اساس آهنگ 505 از Arctic Monkeys جولای ۲۰۲۲-مارچ ۲۰۲۳
✔completed کامل شده --- _اینجا همیشه سرده. --- از مجموعهی توهم می ۲۰۲۲
[Complete] •short story [کاش بهت میگفتم.میگفتم که من رو نفس بکش هری؛ طوری که انگار هیچ وقت قرار نیست بازدمی در کار باشه.من رو حبس کن درون ریه هات.میبینی که بعد چطور ریشه میزنم و گل میدم و تنت رو زنده نگه میدارم.] ⚠️اگر فکر میکنید داستان های غمگین با روحیتون سازگار نیست نخونید. -اینجا خبری از اسمات نیست! -معرفی و ووت ف...
من از اینکه دارم میمیرم ناراحت نیستم. با وجود این آخرین چیزی که حس کردم اشکام بودن. Cover by : @itsCipher
"بهاران ز شوق زمزمه ی ارغوان عشق برایت، تمام شب دیده بر هم نخواهم گذاشت. تو ای سپیدار سرخ، تو ای معنای "بودن" میان شیون های آسمان، چه بگویم ز تو؟ ز این برهان خاموش، که چه وسعتی دارد این حجم از نبودن! و تو ای خورشید طلوع نکرده ی من، کجا ماندهای؟"
gay love,Romance,Horror شما هم فکر میکنین توی شهر کوچیکتون،هیچ اتفاقی نمیوفته؟فکر میکنین همرو میشناسین و روز ها همونجوری که فکر میکنین شب میشه؟ فقط یه لحظه تصور کنین،چشم هاتون رو ببندید و تصورش کنید،اگه شیر فروش محلتون اونی که فکر میکنید نباشه،راننده تاکسیی که اکثر اوقات سوارش میشید، اونی نباشه که نشون میده.رادیویی که...
لویی تاملینسون توی یک تیمارستان چشم هاش رو باز میکنه و هیچ چیز رو جز اسمش به یاد نمیاره...
من ژالهی پژمردهی تبعید شده به عمق خاموشیام و تو یگانه روزنهی زندگی بخش گلبرگهای خشکیده و درمان ریشههای مرده و تن رو به افولِ این بذر خفته در نطفه!
تنها گذاشتن فقط کاره یک انسان است.....اما من که انسان نیستم.....پس اینو تا آخرین روزی که نفس میکشی با خودت تکرار کن " من هیچ وقت تنهات نمیزارم". Finished✅✅ _________________ #experiment1#
هری فهمید اگر میخواد زنده بمونه باید بین لبای زین نفس بکشه! شکار معصومیت یک پرنس زیبا واقعا ستودنی بود! دست زین پایین رفت و هری لبشو محکم گاز گرفت ؛ کمربند اون حوله ی مزاحم رو از جاش کند.. دست مرد لای رونش حرکت کرد. حس میکرد ملافه های زیرش الانه که آتیش بگیرن! طولی نکشید که وجود ناگهانی زین رو تو خودش حس کرد! چنگ د...
اندوه برطرف میشه اشک چشم خشک میشه زمستون جاش رو به بهار میده اما.. جای خالی تو هیچوقت پر نمیشه... کلمهی (Lacuna): به معنی یه فضای خالی یا یه تیکه گمشده از داستان زندگیت. درست مثل کسی که بی خداحافظی رفته، مثل کسی که جای خالیش به وضوح احساس میشه، مثل یه تیکه از مهمترین خاطراتت. ⛔️Violence Warning ⛔️
همه چیز از اون روز شروع شد... روزی که زندگی خیلیامونو تغییر داد... روزی که همه ی صداها خاموش شدن و دنیا،توی سکوت فرو رفت... روزی که چهرشو از پشت دود سیگار نیم سوخته ی توی دستش برای اولین بار دیدم... Zarry stylik au [ completed ] Book 2
همونطور که هممون میدونیم، لوسیفر از بهشت بیرون رانده و به اداره جهنم محکوم شد. از اونجایی که اداره جهنم براش خیلی حوصله سر بر شده بود تصمیم گرفت به یه تعطیلات بره، تعطیلاتی به لس آنجلس.
[Book 1] *کامل شده هری هرگز فکر نمی کرد که تنها با یک نگاه عاشق کسی بشه. دقیقاً عشق در نگاه اول...ممکنه پوچ و دیوانه به نظر برسه، اما این بار در دریای عشق غرق میشه، برای یه پسر! • Persian translation • Best ranking : #1 - zarrystylik #3 - zarry
الان زمان مناسبی نبود، زمان مناسبی برای یک دیدار مجدد بعد از پنج سال برای دیدن کسی که جوونه چشم هاش حیات چشمهاتو فراهم میکرد برای دیدن کسی که همیشه برات فرشته بوده جهنم جای مناسبی نبود اون مال اینجا نیست! جهنم جایی برای فرشته ها نداره لری /زیام هردو کاپل مهم ان Love you alllll... 🤍
لویی تاملینسون مثل شماها، یه آدم معمولیه. با این تفاوت که یه راز داره. یه راز خیلی خیلی عجیب. این، داستانِ اونه. لویی فکر میکنه فقط خودش قدرت های عجیبی داره، تا وقتی که متوجه میشه هری استایلز، بسکتبالیست محبوب مدرسه هم رازهایی داره. اگه تنها کسایی که اینطوری به دنیا اومدن، هری و لویی نباشن، و اگه کسی که باعث شده به وج...
تموم چیزی ک لویی بهش فکر میکرد ی پسر سفید با بال های کوچیک آبی بود! اون همیشه اونو زیر نظر میگرفت و برق بالهای پولکیش و زیر نور خورشید تحسین میکرد! BY:ARSHIYA Louis top
{Complete} آینده! جایی که عده ای برای یک ثانیه بیشتر می جنگند و عده ای دیگه تا ابد فرصت دارن برای زندگی... - تو پشیمونی؟ + تو جونمو نجات دادی. - کی؟ + الان و تمام روزهام رو... از زمانی که تورو دیدم. - یادت رفته چندبار نزدیک بود تورو به کشتن بدم؟ + دوست دارم از اونا چشم پوشی کنم. Started: 1400.5.19 // 2021.10.8 Ended:...
-:" بعضی وقتا به زندگیم نگاه میکنم و با خودم میگم مررد! تو واقعا بگا رفتی! " +:" داداش ما بگا نمیریم. بگا همینجاست. ما در بگاییم! ما اصلا بدنیا نمیایم، بگا میایم! " ماجراهای زدی و تومو دوتا دزد دیوونه که سرشون درد میکنه برای خرابکاری. Highest rank: #1 funny #1 zouis #2 humor Cover by notoriose_
وقتی که سال دو هزار و چهل شده و پسرا هنوز هم مناسب سنشون رفتار نمی کنن من کیمیام و این ها تصورات من از واندایرکشن سال دو هزار و چهل ئه Cover by:sstylik
کی میدونه ؟؟؟ ... فاصله بی تفاوت بودن تا وابستگی و دوست داشتن فقط یه خط باریکه ... اونا وابسته شدن ... همدیگرو دوست داشتن ... انسان و خون اشام ..... قانون مرگ رو نادیده گرفتن ... بهش اهمیتی ندادن ... اهمیتی ندادن به چیزی که بین عشقشون فاصله مینداخت ... انجامش دادن ... حالا اونا عاشق بودن ... خون اشام در برابر خو...
برای من مهم نیست چقدر باید صبر کنم که متوجه شی عاشقمی من صد سال برات صبر کردم هزار سال دیگه هم صبر میکنم فقط بخاطر تو عشق من