Now that Josh reconnected with Tyler again, and he was finally allowing Josh to become his friend, Josh finally felt like his life had took a turn for the better. But that also caused a lot of pressure on Josh; while they were great when hanging out together, what would it be like when they wouldn't be in the same pl...
"And in the end, we we're all humans...drunk on the idea that love, only love, could heal our brokenness." - F. Scott Fitzgerald A broken boy, from a broken home finds a family, but how can he accept their love when all he has ever known is heartache.
گرالت نگاهی از روی گیجی به اونها انداخت، با قاشق توی دستش مقدار زیادی از لوبیارو توی دهنش جا داد، با این حرکت گرالت نگاه سیری و یسکیر به هم افتاد و شروع به خندیدن کردن. اما دیدن صحنه ای که روبروی یسکیر بود خنده رو روی لبش خشک کرد. وزمیر واقعا توی دیگ لوبیا تف کرد! یسکیر لوبیایی که توی دهنش بود رو با آرومی توی کاسه ش ب...
اولین فن فیک فارسی‌ایه که با شیپ اسنوپین داره نوشته میشه (خودم هرچقدر گشتم ندیدم سو طبق معمول دست به کار شدم). نمیخوام با ادیت و برنامه پیش برم و پارت رو به محض نوشتن آپ میکنم و امیدوارم خوشتون بیاد ^-^ داستان از سال پنج غارتگران شروع میشه؛ وقتی سوروس اسنیپ متفاوت تر از همیشه وارد مدرسه میشه و همه رو متعجب میکنه چه بل...
"تهش چی میشه؟" "تهشو تو می‌نویسی." "اگر اون چیزی بشه که نباید؟" "هرچی شد، فقط مسئولیتش رو بپذیر." یونگی آهی کشید و دستاشو رو صورتش گذاشت: "خیلی احمقم، مگه نه؟" گوروم سیمای گیتار سیاهرنگش که با استیکرای عجیب و غریب تزئین شده بود رو با نوک انگشتای زخمی نوازش کرد. ملودیش آروم و نوازشگر بود: "نیستی میو کون. آدمای احمق حما...