🎶 Maroon 5 - This summer is gonna hurt like a motherfucker 🎶
🎶 Twenty one pilots - Goner🎶
بغ کرده به در زل می زنم که صدای امیلی میاد : بچــه ها! واسه آهنگ آماده این؟
لویی دست میزنه : آره. حوصلم سر رفت دیگه.
میزنه به بازوی کمرون : این سری رفتیم دزدی بچه بدزدیم؟
کمرون نه ی غلیظی میگه. لویی بلند میشه : خیلی کیوته. بهش کلی چیز یاد میدم.
یهو آهنگ شروع میشه. چرا انقدر آشناست آهنگا؟ امیلی می خنده : اوه اوه. پس گرلت اهل حال بوده.
سرمو می چرخونم سمت تلویزیون که تازه می بینم فلش اشلیه که زدن به تی وی. آهنگای اشلیه. یه فولدر جدا عکس از خودمون داره. سعی می کنم حواسمو پرت آهنگا کنم و به قیافش فکر نکنم وقتی آهنگا رو جدا می کرد. می نشست روی اپن و لپ تاپو میذاشت جلوش. با آهنگا قر می داد و بیشتر دلمو می برد. با خواننده ها می خوند و صداش. صداش. صداش. بعد می خندید : یه روز برای کت واکم آهنگ انتخاب می کنم و یه کاری می کنم همه با هم قر بدن و پای مدلا گره بخوره به هم. بعد دستتو می گیرم میارم بالای سن با هم برقصیم.
- This summer's gonna hurt like a motherfucker...fucker!
لویی نگاهی بهم میندازه : آره؟ تو هم این کاره ای؟ جاش گفت این جوری بهت نگاه نکنیما. پسرک معصوم نمای من.
کمرون می خنده و گوش لویی رو می کشه : زشته لو.
- چیش زشته کمرون؟ ببینش. تمام آهنگاش فحش داره توش. اوناهاش. کنترلو بده من امیلی.
امیلی کنترلو پرت می کنه و من داد می زنم : وسایل خونه ی من دزدی نیستن. منم انقد پول ندارم که دوباره بخرمشون.
هر چهارتاشون می خندن و من بیشتر حرصم می گیره. بلند میشم تا برم توی اتاق که چشمام می خوره به عکس روی تی وی. کی گفت بهشون که بیان و اینا رو ببینن؟ نفسم به شماره میفته.
لویی هل کرده می زنه تلویزیونو خاموش می کنه و نگاهم می کنه. توی چشمام اشک پر میشه و تار می بینمش. پلکی می زنم تا بیاد پایین. لویی لگدی به امیلی که اونجا ایستاده می زنه و کنترلو پرت می کنه. یواش میگم : برید بیرون از خونه م. برید بیرون.
کمرون نگاهم می کنه و ترحم توی چشماش اعصابمو به هم می ریزه. داد می زنم و گلدون کنار اتاق خوابو بر میدارم : گـورتونو از خـونه م گم کنین. برید بیرون.
امیلی با اخم اولین نفریه که میره و پشتش آرون کم حرف. لویی می خواد بیاد جلو که گلدونو می برم بالاتر : هی هی. همش اتفاقی بود. هوم؟
کمرون بلند میشه و لباسشو مرتب می کنه. بازوی لویی رو می کشه : بهتره بریم بیب.
گلدونو پرت می کنم که میخوره به مبل که فاصله ی کمی باهاشون داره : آره. بهتره برید.
لویی اخمی می کنه و میره سمت در. به تیکه های گلدون کف خونه نگاه می کنم و به خون روی دست لویی. گلدون مورد علاقه ی اشلی رو شکستم و دست مورد علاقه ی کمرون رو خونی کردم.
درو می بندن و میرن. پشیمون میشم. می لرزم. میرم سمت مبل و تیکه های گلدونو جمع می کنم. بعدش جارو میارم و وقتی هیچ ذره ایش باقی نموند ، دوباره تلویزیونو روشن می کنم و میشینم روی مبل. دنبال عکسمون می گردم . به چشمای خندونش زل می زنم. به موهای رنگ کرده ش. اون موقعا وقتی موهاشو میخواست رنگ فانتزی بزنه باهاش قهر کرده بودم. الان دلم براش تنگ شده. سرمو تکیه میدم به پشتی مبل. دست میذارم روی پاهام که اگه اون بود ، الان سرش روشون بود و داشت دلبری می کرد.
توی آهنگاش اونی که میدونم خیلی دوست داشتو میذارم. همیشه می گفت به هر چی که زیاد فکر کنی اتفاق میفته و این آهنگ همون چیزی بود که توی این دو ماه ، خیلی بهش فکر کرده بودیم. کی با یه آهنگ شاد گریه میکنه؟ : This summer's gonna hurt like a motherfucker...
- هر کی رو بهش نگاه کنی می میره هری. خب؟ یادته یه هم اتاقی داشتی؟ گفتی پسر خوبیه و یه هفته بعدش خودشو دار زد.
دستشو حرکت میده روی بازوم. توی موهام. می خنده : الانم همینه. بیدار که بشی ، به هر کی نگاه کنی می میره. استیو. پنه لوپه. لویی.
داد میزنم : خفه شو اش. داری اذیتم می کنی.
می خنده. بی خیاله. مثل مرده هاست : توئم اذیتم کردی. چرا آهنگای منو گوش میدی؟
از صدای داد خواننده بیدار میشم : I'm a goner! Somebody catch my breath!
عرق صورتمو خشک می کنم و میرم سمت در.
چستر ، مسئول داروخانه، میگه قرصاش قویه. میگه اگه نمی تونم بخوابم یه لیوان شیر بخورم و بعدش قرصو. فقط یه دونه هر شب. پول ته مونده ی جیبمو میذارم جلوش. پونزده تا بهم میده. لبخندی میزنم. من بهش نگاه کردم پس می میره. لبخند زدم پس با درد بیشتری می میره.
ببخشید اَش. من با عذاب کشتمت ولی خودم دارم راحت می میرم. در خونه بازه. صدای آهنگ میاد از توش. قرصا رو از توی قوطی پلاستیکی میریزم روی اپن. لیوانو پر از آب می کنم. خونه کثیفه. میخوام قبل از مردنم از بچه ها معذرت خواهی کنم. باهاشون بد حرف زدم. یه برگه کاغذ از چک نویسای اشلی بر می دارم. صدای باز و بسته شدن در میاد. می نویسم.
" من معذرت میخوام بچه ها. باهاتون بد حرف زدم. یه باند توی یخچال هست لویی. اگه هنوز دستتو نبستی . هیچکس منو نکشته. من فقط خسته شدم. از مجازات نشدن. من فقط مُردم."
برگه رو میذارم توی جیبم. میرم توی آشپزخونه و لیوانو بر میدارم با هفت تا قرص. من هفت نفرو کشتم. دوست دخترمو ، هفت سال زندگیمو ، نیمه ی گمشده مو ، دو تا پلیسو ، دست لویی رو ، گلدون مورد علاقه ی اشلی رو. الانم خودمو می کشم. قرصا رو قورت میدم با آب. چقد طول می کشه اثر کنه؟ صدای باز و بسته شدن در میاد. دستای خیس یکی میخوره بهم ولی نباید نگاهش کنم. لوییه؟ : چه کوفتی خوردی احمق؟
به کاشیا زل میزنم. به این که پاهاش توی یه کاشی جا شده. تکونم میده. خوابم میاد : اینا چیه هری؟ ها؟
خمیازه ای می کشم. حرکت گچو توی معدم حس می کنم. میزنه توی صورتم : توی مادر فاکر. بهت میگم چی خوردی؟
میرم روی مبل میشینم. هنوز نگاهش نکردم. با منه ؟ : یکی اینجا قرص خورده. نه نه. فکر نکنم مواد باشه.
حس می کنم که توی خونه رو مه گرفته. نمی تونم درست نفس بکشم. پشیمونم. درد داره. خیلیم درد داره. مگه نباید یه کاری کنه بخوابم و بعد بمیرم؟ لویی تکونم میده : باید بالا بیاری هری.
تموم گلوم خشک شده. می لرزم و می دونم لویی داره حرف می زنه ولی حسش نمی کنم. من نگاهش کردم. اونم می میره. اومد کمکم کنه ولی می میره.
****
هاها. اینم کشتم *-*
تعطیلیتون چطوره؟ جدی مراقب باشین و بیرون نرین.
نظر.ووت.کامنت. چانالم زدم : criminalff
عال د لاو عز عالویز