black trust

By avis4moon4avis

212 20 43

اعتماد سیاه🖤 _ولی من بهت اعتماد کرده بودم _تقصیر خودته «کاپل ها: ویکوک_جیکوک_یونمین» جونگ کوک دوباره به تهی... More

info
part 1
part 2
part 3
part 4

part 5

29 4 13
By avis4moon4avis

سلاممم، عیدی من به شما
پارت جدیده، میدونم باید دیروز اپ میکردم ولی واقعا سرم شلوغ بود، پس، بریم مه داشتیم باشیم پارت جدیدوووو
.
.
.
.
.
*ساعت 9 صبح، پاریس، فرانسه*

جونگ کوک درحال کار کردن بود که جنی در اتاق رو میزنه

_جئون؟
_بله؟
_اقای کیم باهات کار داره
_اوکی، الان میرم
_گفتش که با خودت پرونده ی پروژه ی جدیدم بیاری،
_باشه

جونگ کوک از اتاق میره بیرون و تو فلصله ی اتاقش با اتاق کیم تهیونگ، هزاران فحش خار ث مادر به تهیونگ میده

*رایتر: بچم*

در اتاق رو میزنه*

_بیا تو
_گفته بودید پرونده هارو بیارم
_اها، اره، بشین، ببین، حقیقتا من واقعا ازت متاسفم، نمیدونم چرا همچین کاری کردم ولی ,واقعا از ته دل میخوام که من رو ببخشی، چون واقعا ندونم کاری بود،

_اگه واقعا معذرت میخواید، باید بگم اشکالی نداره و من شما رو میبخشم

_واقعا؟

_بله

_برای جبران میتونم اکشب دعوتت کنم رستوران

_خوشحال میشم

_پس میام دنبالت، ساعت 8

_عالی، پس من میرم به کارام میرسم، شب میبینمتون

_فعلا

جونگ کوک میره توی اتاقش و مستقیما به جیمین زنگ میزنه

_الوووو

_چته گراز؟

_میخوام یه خبر بهت بدم،

_ها؟

_امشب کیم فاکینگ تهیونگ منو میبره رستورانننن

_پشمام... عه بو سوخت میاد، اها کونم بود

_باورم نمیشهههه، عررررررر
تینیتتیخیایکسججصثصوصدخدیذی

_خب حالا، گاو رها شده در جامعه

_داری میسوزیا

_ناجور

_چی بپوشممم؟

_به جین هیونگ بگو بیاد کمکت،

_راست میگی، اون استایلیست خوبیه

_باشه کیومرث، من برم بخوابم

_برو گرگعلی

_فعلا خوداحافظظظظ

_بای

تماس قطع شد*

رو مخ:
هیونگگ، امشب یه قرار مهم دارم، میتونی برای انتخاب لباس بیای کمکم؟

هیونگ مورد علاقه م:
عه؟ رل زدی؟ خواهر داره؟

رو مخ:
نه بابا رل چیه، با یکی از دوستام

هیونگ مورد علاقه م:
اوکی، چی ساعتی؟

رو مخ:
شیش

هیونگ مورد علاقه م:
اوکی، پس شیش میبینمت، بای

رو مخ:
باییی

هشت
*

_هیونگ به نظرت خوبه؟

_پرفکته

_اوکی
خوب شدم؟

_عالی شدی

*استایل کوک*


_اوه اوه الان میرسه

زنگ در*

جونگ کوک در رو باز میکنه

_سلام

_سلام، بریم؟

*استایل تهیونگ*

*رایتر: ته خیلی باتمه😭*


سوار ماشین میشن*

_چقدر قشنگ شدی

*کوک خجالت میکشه,*

_مرسی... شما هم قشنگ شدید

_رسمی نباش، تهیونگ یا هیونگ صدام کن

_باشه هیونگ

_افرین، پسر خوب

میرسن رستوران و تهیونگ ماشینو پارک میکنهوارد رستوران میشن و روی قشنگ ترین میزش میشینن

_چی میخوری؟

_آمم... پیتزا مخلوط

_منم یه برگر میخورم، نوشیدنی؟

_کوکا

_منم کوکا، گارسون؟

_بله؟

_یه برگر، یه پیتزا مخلوط، یه سیب زمینی، دو تا کوکا

_روی چشم

_ممنون
...

_ببین جونگ کوک، حقیقتا، من واقعا در مورد دیشب متاسفم، چون که اصلا نمیدونستم دارم چیکار میکنم

_اشکالی نداره، میتونستی بهم بگی

_اوهوم.. ـ

_شنیدم قراره شرکت رو ببرید توی یه جای بزرگتر

_اره درست شنیدی قرار بریم یجا دیگه

_اها،...

_یکم بیشتر در مورد خودت بگو،

_ام، خب 27سالمه، رنگ مورد علاقه م مشکیه

_منم 29 سالمه، رنگ مورد علاقه م طوسیه

_طوسیم قشنگه...

سفارشا میرسه و جونگ کوک مثل چی حمله ور میشه به غذا

بعد از رستوران سوار ماشین میشن و تهیونگ جونگ کوم. رو میبره روی پل، میشینن و تا خرخره ابجو میخورن🗿🙏🏻

جفتشون مست میشن و نمیتونن رانندگی کنن، ولی به زور میرن خونه ی تهیونگ، ولو میشن روی تخت و تهیونگ جونگ کوک. رو بغل میکنه

_هوم، جونگ کوک میدونستی لبات خیلی جذابن؟

_از لبای تو بیشتر نه

_دوست دارم طمعشو بچشم

_ازادی بچشی

و لباش رو روی لبای تهیونگ فشار میده...

.
.
.
.
ایح ایح، میدونم فحشم میدید ولی خب،
پارت بعدی اسماته، اگه میخواید ، نخونید
پشمام 94 تا ریدر
ستاره رو انگشت کن
کاکنتم بگذار شکلات کوچولو..
بوس بهتونن🚶‍♀️💜🍫

Continue Reading

You'll Also Like

2M 57.6K 95
On the twelfth hour of October 1st, 1989, 43 women gave birth. It was unusual as none of them had been pregnant since the first day they started. Sir...
101K 2K 35
🔞🔞🔞 You R@ped me you are a sinner i will expose you in front of this world MR JEON JUNGKOOK.... .................................... He is taking...
1.5M 26.2K 54
What if Aaron Warner's sunshine daughter fell for Kenji Kishimoto's grumpy son? - This fanfic takes place almost 20 years after Believe me. Aaron and...
84.4K 2.4K 38
Francesca Astor came to Love Island to find her soulmate, and once she sets her eyes on him, she's never letting go. Rob Rausch x Fem!oc #1 robertrau...