𝕞𝕪 𝕝𝕚𝕥𝕥𝕖𝕝 𝔹𝕦𝕟𝕟𝕪...

By user62726867

24.2K 901 109

کاپل ها : یونمین - کوکوی - نامجین خلاصه : جیمین هر چند وقت یک بار به دیدن یونگی و خواهر برادرش میاد پیشش شون... More

معرفی
ℙ 1 ....
𝙿 2
𝙿 3
𝙿 4
𝙿 5
𝙿 7
فیک جدید 😙💌
𝙿 8
𝙿 9

𝙿 6

1.2K 69 22
By user62726867

جیمین گربه غر غرو رو نزدیک خودش میاره و......

بوسه ارومی به دماغ قرمزش میزنه : حسود کیوت

یونگی از خجالت سرخ میشه و تبدیل به انسان میشه : م....من.... حسو....حسود.... نیستم.....

جیمین : خیلی هم هستی...
و بغلش میکنه و سرش رو میبوسه و میخوابه...

یونگی هم جیمین رو بغل میکنه و دماغ ش رو به دماغ جیمین می ماله : دوس دالم جیمینی
و میخوابه

کوک

بیدار شدم و ته ب کیوت ترین حالت ممکن خوابیده لباش رو بوسیدم که بیدار شد : ب...ببخشید... نمیخواستم بیدارت کنم....

ته اروم خودشو تکون میده و به قیافه ترسیده کوک نگاه میکنه : بیدار بودم

کوک : ببخشید بابت دیشب دست خودم نبود....

ته خجالت میکشه و تو گردن کوک قایم میشه : ا...اشک....اشکال نداره.... دو... دوسش داشتم....

کوک تعجب میکنه و به ته نگاه میکنه : م...مطمعنی؟؟.... می...میشه....بازم..... انجام بدیم.....

ته : ه...هوم...

کوک : ت...ته... م... من... ب...برم.... فکنم نگرانم شدن....

ته : نه!

کوک : چ... چرا؟؟

ته : میخوام پیشم.... باشی نرو....

کوک : ب...باشه.... نمیرم.....

دهکده اسب ها *

همه اسبا مشغول درست کردن روستا بودن

جین میاد پیش مینجو : بابا میگم نامجون نیومده...

مینجو : نه پسرم هنوز نیومده.... گفت میره دهکده گربه ها بعد میاد...

جین اومد حرفی بزنه که جنی میپره تو بغلش : داداشییییییی من خستممممممم

جین جنی رو نوازش میکنه : جنی یکم استراحت کن بعد ادامه بده

جنی : میشه برم پیش رزی لطفااااااا

جین : برو پیش خانم سونگ بش بگو اگه اجازه داد برو

نویسنده : انشالله که اجازه ندههههه

جنی : مرسی داداشییییییی بابای...

مینجو : داشت....

حرفش ناتموم میمونه چون چونگی به دهکده میاد....

همه میترسن و فرار میکنن

چند دقیقه بعد فقط مینجو و جین تو دهکده میمونن .... چونگی نزدیک میاد جین یکم میترسه ولی مینجو اروم بش نگاه میکنه چون چونگی به حالت ببر بود

مینجو نزدیک میاد : سلام چونگی چیشد اومدی اینجا....

چونگی کمی دور میشه : ببخشید بخاطر خرابی ها دست خودم نبود....

مینجو : میدونم اشکال نداره...

جین : چو...چونگی... مطمعنم برای معذرت خواهی نیومدی....

جونگی : درسته....

مینجو : بگو چرا اومدی عزیزم

نویسنده : مینجو  و  چونگی مث پدر و پسرن قابل توجه....

چونگی : میخوام از اینجا برم

جین ، مینجو : چراا

چونگی : فک نکنم دیگه بتونم خودمو کنترل کنم...میخوام جفتم رو پیدا کنم....

مینجو الان یادش اومد که چونگی چند روز دیگه به سن بلوغ میرسه و باید به فکر یه جفت باشه.... مینجو نگاهش رو به چونگی داد : چونگی خیلی خوشحالم که داری بزرگ میشی ما خیلی برات خوشحالیم ولی....

چونگی وسط حرفش پرید : نه نه اگه برم حیوون های وحشی به اینجا حمله میکنن....

جین تو اون همه بحث یه فکری به کلش خورد و نزدیک مینجو شد و در گوشش گفت : بابا من یه فکری دارم....

مینجو نگاهش رو به جین میده : چه فکری؟؟؟

جین : به نظر من دور دهکده ها رو با دیوار های چوبی بپوشونیم همه دهکده ها رو یکی کنیم و یه دهکده بزرگ درست کنیم اینجوری هم امنیت بقیه هیرپرید بیشتره هم پیش همیم....

مینجو به ایده جین کمی فکر کرد و گفت : جینا فکرت خوبه ولی فک میکنی بقیه هیبرید ها با هم کنار میان؟؟

جین : نمیدونم بابا ولی این تنها ایدمه.....

چونگی : به نظر منم فکر خوبیه..... منم تو کارا کمکتون میکنم...

مینجو : اممم.... اول باید با بقیه مشورت کنیم.....

جین خواست حرفی بزنه که صدای جیغ جنی همه رو ترسوند....

جین : جنیییییییییی چتهههههههههه ( با داد )

جنی به جین اهمیت نمیده و میره پشت مینجو قایم میشه : ا....اون.... چونگیه؟؟؟.... چرا.....ببر.... شده...

مینجو دستی به سر جنی میکشه : عزیزم چونگی فقط اومده یه چیزی به ما بگه همین....

چونگی : بابا من دیگه میرم کارم داشتید بالای تپم.....

مینجو : باشه عزیزم برو....


سلاممممم خیلی جلوی خودمو گرفتم که اپ نکنم 😂😂😂😂👻👻👻👻💖💖💖💖
امیدوارم خوشتون بیادددددددد

ووت : ⭐ یادتان نرهههههه

این دفعه هم 5 کافیه 👻👻💜💜

ووت ها به 5 تا برسه پارت جدید اپ میشه هووووو هووووو

عاشقتونمممممممممممممممممممممممممم ⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖👻💖💖💖💖💖👻👻👻👻👻👻👻👻👻💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🤍🤍🤍🤍🤍🧡🧡💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛🧡🧡🤍🤍🤍🤍🤍🤍🧡💛🧡💛🧡🧡🧡💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓

به نظر من خیلی هم خوشکل شد 😂🙄💕

Continue Reading

You'll Also Like

44.4M 1.3M 37
"You are mine," He murmured across my skin. He inhaled my scent deeply and kissed the mark he gave me. I shuddered as he lightly nipped it. "Danny, y...
385K 14.6K 49
Thrown out and bashed by her own family, April Rutter was among the only wolves who couldn't shift nor held any powers. Mocked by male wolves and abu...
1.9M 47.6K 34
"My heart palpitated in my chest as my eyes settled on the beast of the man, my mate, his lips curled away from his teeth and he snarled at anyone wh...
1.1M 25.3K 51
Sheltered shifter Celeste runs away after disappointing her parents with another failure to secure a worthy mate bond, but she accidentally stumbles...