بعد از سین زدن پیام جین توی واتساپ، موبایل رو روی تخت پرت کرد و خودش رو توی حموم.
یه دوش سریع گرفت و اون پایین ماییناش رو با ژیلت صفا داد.
شلوار جین مشکی با تیشرت سفید تنش کرد و بعد از برداشتن گوشی و کاندوم، از خونه زد بیرون.
هوا تاریک بود و میدونست وقتی برگرده روشن میشه. البته امیدوار بود.
_____________
*تقتق*
با پشت انگشت در قهوهای آپارتمان جین رو زد. در باز شد و توسط یه دست به داخل کشیده شد.
با حیرت به پسری که با یه لباسخواب حریر جلوش ایستاده بود نگاه کرد. زیرلب اسم سوکجین رو مزه مزه کرد و لبخندِ پوزخند مانندی زد.
سوکجین لبش رو لیسید و محو اندام فوقالعادهی پسری که فقط دوبار دیده بودش شد. عضو سفت شدهش داشت پنتی تنگش رو پاره میکرد برای همین قبل از اینکه هیچ کدومشون حرفی بزنن با دستهاش گردن پسر بلندتر رو گرفت و پایین کشید.
جونگکوک از اون بوسهی ناگهانی شوکه شد. طعم لبهای سوکجین براش مثل بهشت بود. عاشق اون طعم شد. میخواست تا آخر عمرش مزش کنه.
جین از بوسیدن دست کشید و پیشونیش رو به مال جونگکوک چسبوند. هردوشون نفس نفس میزدن.
+ خیلی خوشحالم که اینجایی.
گفت و با انگشت گردن کشیدهی پسر رو لمس کرد.
_ منم خیلی خوشحالم که اینجام.
جونگکوک با لبخند گفت و کمر باریک پسر رو گرفت. سوکجین رو به دیوار پشت سرش چسبوند و مجبورش کرد پاهاش رو دور کمرش حلقه کنه. با دقت به تک تک اجزای صورتش نگاه کرد. لبهای درشت و چشمهای و براقش باکسرش رو تنگ میکردن.
_ خدای من..هنوز باورم نمیشه که این تویی تو بغل من.
سوکجین بوسهی خیسی از لبهای نازک جونگکوک گرفت.
+ فقط خفهشو و منو ببوس.
_ با کمال میل.
جونگکوک جواب داد و پسر رو محکمتر به دیوار چسبوند.
+ فااعک..کمرم یخ زد..بریم رو تخت؟
جین گفت و به چشمهای جونگکوک که شهوت ازشون چکه میکرد خیره شد.
کوک بیمیل از خوردن لبهای شیرینی که بهترین خوراکی دنیا بودن دست کشید و جواب داد:
_ اتاقت کجاست؟
تازه یادش اومد از بدو ورودش، به دلیل اون تنش جنسیای که بینشون وجود داشته حتی یک نگاه کوتاه هم به خونهی پسرِ دسر مانند ننداخته.
سوکجین سرش رو کنار گوش کوک برد و گازی از لالهی گوشش گرفت.
+ فقط یه اتاق تو این خونه وجود داره و همونم مال منه.
پسر بلندتر هومی گفت و بدون اینکه جین رو بذاره، مسیر تنها اتاقی که توی دیدش بود رو در پیش گرفت.
کمر پسر رو روی تخت کوبوند و بازوهاش رو دو طرف سر سوکجین ستون کرد.
_ یادته میگفتم من دوست دارم روی پارتنرم خیمه بزنم؟
سوکجین درحالی که سعی میکرد لبههای تیشرت پسر رو بگیره و اون رو از تنش در بیاره زمزمه کرد:
+ نه نیست..ولی یادمه که من امشب بهت گفتم هورنی شدم پس لطف کن و اون کیر لعنتیتو بکن توم قبل اینکه بِکَنمش و خودم بکنم توم.
جونگکوک لبهاش رو روی ترقوههای سفید سوکجین که توی نور کم اتاق میدرخشیدن گذاشت و یکم مک زد تا تفاوتی توی رنگش ایجاد کنه.
_ منم به اندازهی تو هورنیام بیبی..ولی هیجان زدهام هستم.
سوکجین بخاطر مکشهای محکم جونگکوک ناله کرد.
+ به کونم که هیجان زدهای مرتیکه..من الان نیاز دارم دیکتو بکنی تو کونم پس انقدر لفتش ندههه.
جونگکوک لبخندی به باتم زد و دستش رو از روی شورت روی عضو برآمدهی سوکجین گذاشت.
_ شق..ها؟
جین بدون خجالت لگنش رو بالا آورد تا فشار بیشتری احساس کنه.
+ شق نه، فوقالعاده شق!
کوک هومی گفت و کام عمیقی از توتفرنگیهای پسر گرفت.
_ تو اول برام ساک میزنی؟ یا من اول سوراختو بخورم؟
گونههای باتم رنگ گرفتن. مشتی به سینهی سفت تاپ زد.
+ از رک بودنت متنفرم.
کوک نیشخند زد.
_ حله بیبی..ولی نگفتی..کدوم؟
سوکجین نیشخند رو با نیشخند پاسخ داد.
+ هیچکدوم..اول تو برای من ساک میزنی.
جونگکوک شوکه شده به باتم نگاه کرد.
_ شوخیت گرفته؟ من هیچوقت توی عمرم اینکار رو نکردم.
جین جواب داد:
+ الان میکنی.
گفت و از زیر جونگکوک بیرون اومد. پنتیش رو پایین کشید و از روی رونهای تپلش رد کرد تا خارجش کنه. عضوش صاف ایستاده بود و برای ساکیده شدن التماس میکرد.
کوک نگاهی به پسر مقابلش انداخت. بنظر نمیومد شوخی کنه.
_ پس تو میخوای من دیکتو بخورم؟
سوکجین سری تکون داد.
+ اوهوم.
کوک جلوی پای جین نشست. دیکش کوچیک و خوشفرم بود. بیضههای کیوتی داشت و عاشق رنگِ شیری عضوش شد.
_ مثل خوردن خامهی روی کیک میمونه.
گفت و انگشتهاش رو دور عضو کوچیک جین حلقه کرد. سرش رو جلو برد و کل دیکش رو یک ضرب داخل دهنش برد.
سوکجین آهی از روی لذت کشید و زانوهاش شل شدن. گرمای دهن جونگکوک کاری میکرد که بخواد از لذت فریاد بکشه.
موهای جونگکوک رو توی دستش گرفت و کشید.
+ آههه..خـ-خیلی..خوبهه..آهههه..
جونگکوک زبونش رو دور کلاهک کیوت دیک پسر چرخوند.
_ دوسش داری؟
جین با چشمهای بسته سر تکون داد.
+ عاشقشم.
کوک پریکام روون شده از عضو پسر رو لیسید و لبخند زد.
_ ارضات کنم یا هنوز زوده؟
+ خیلی زوده.
سوکجین گفت و عضوش رو از دهن گرم و مرطوب جونگکوک بیرون کشید.
کوک بلند شد و با یه ژست فاکینگ هات دستش رو به سمت کمربند شلوارش برد.
_ روی زانوهات.
دستور داد. و سوکجین با نیشخند اطاعت کرد.
عضوش رو به دست گرفت و مقابل پسرک باتم ایستاد.
_ ساکش بزن.
سوکجین لبش رو لیسید و به بالا نگاه کرد.
+ من فقط هندجاب میرم.
_ چرا؟
+ چون از ساک زدن متنفرم.
جین همیشه چیزهای جدیدی برای متعجب کردن جونگکوک داشت. جدید و شاید عجیب.
_ این عادلانه نیست.
جونگکوک گفت و سوکجین شونهای بالا انداخت.
+ همینه که هست.
_ فاعک!
کوک زمزمه کرد و پسر رو از روی زمین بلند کرد.
_ بخاطر اینکارت بدجوری میگامت کیم سوکجین.
جین کیوت خندید و با زانوش وسط پای جونگکوک رو نوازش کرد.
+ واقعا مشتاق فاکیده شدنم پس فقط زودتر انجامش بده.
جونگکوک پسر رو روی تخت کوبوند. دوباره همون پوزیشن اولشون رو داشتن.
_ جرت میدم.
گفت و لبهای درشت پسر رو به بوسهی خیسی دعوت کرد.
هردوشون طوری هم رو میبوسیدن که انگار این آخرین شانسشونه.
جونگکوک بوسه رو شکست و دوتا از انگشتهاش رو داخل دهن داغ و خیس جین فرستاد.
_ خیسشون کن پرنسس.
سوکجین دست بزرگ جونگکوک رو با هر دوتا دستش گرفت و با حالت شهوتناکی انگشتهای بلند و کشیدهی پسر رو لیسید و بعد داخل دهنش برد. پاهاش رو از هم فاصله داد تا کوک به سوراخش دسترسی داشته باشه.
+ خیسشون کردم ددی.
کوک نیشخند ملایمی زد و مشغول آماده کردن باتم شد.
_ یه کیوتِ باکره عین تو هندل نشدنیه..میدونی؟
سوکجین که بخاطر چرخش انگشتهای جونگکوک تو سوراخش حس عجیبی داشت قوسی به کمرش داد و لب زد:
+ آههه..نمیـ-نمیدونم چرا انقدر امشب دیک میخواستم..اما الان مطمئنم که نمیخوام.
جونگکوک خندید.
_ چرا بیبی؟
سوکجین مردد بود. اعتراف میکرد؟
کون لقش..اعتراف میکرد.
+ میترسم که واقعا زیرت جر بخورم..وحشتناکه..تو زیادی بزرگی و من اولین بارمه.
جونگکوک انگشتی که باهاش جین رو آماده کرده بود داخل دهنش برد و لیسید.
_ هممم..طعم پایین تنهت معرکهاس بیبی..و جدا از اون، نترس، جا باز میکنی واسم.
+ قول میدی؟
جونگکوک عضوش روی ورودی سوکجین گذاشت.
_ بذار اول امتحانش کنیم.
گفت و با احتیاط خودش رو داخل فرستاد.
با سه سانت اول جیغ سوکجین در اومد.
+ آییییی...بکشش بیرون عوضیییییی..آییی..ریدم به هرچی سکس کردنهه..دردم میاددددد..
جونگکوک برای ساکت کردن پرنسسش لبهاش رو به دهن کشید و مک زد.
_ بهت قول دادم جا باز میکنی، ولی به شرطی که نری روی اعصابم بیبی..چون اون موقع یه ضرب میکنم داخلت و به معنای واقعی پاره میشی.
سوکجین پلک عمیقی زد و با تعجب به تاپ نگاه کرد. جونگکوک جدی بود؟
+ داری زر میزنی!
کوک خندید.
_ نه پرنسس.
جین چشمهاش رو ریز کرد.
+ واقعا میخوای جرم بدی؟
جونگکوک سر تکون داد.
_ میخوام..و میدم.
+ نمیتونی.
_ میتونم.
+ حق نداری.
_ دارم.
+ باهات بهم میزنم.
_ غلط کردم.
کوک جدی بود. کاملا جدی!
سوکجین نفس عمیقی کشید.
+ خوبه..حالا آروم آروم اون چادر شصت و چهار نفرهت رو بفرست داخل.
کوک کمرش رو حرکت داد و با آرامش و سانت به سانت وارد سوراخ گرم و کیوتی که هر لحظه بیشتر از قبل راضیش میکرد شد.
شروع کرد به ریتمیک کمر زدن و گوش دادن به نالههای شهوتناک سوکجین. لذت میبرد که انقدر خوب تونسته صدای پسر رو در بیاره.
_ هنوزم درد داره یا الان لذت بخشه؟
سوکجین بیحال جواب داد:
+ فاکینگ دردناکههه
_ دروغ میگی! دارم عالی انجامش میدم.
+ چرا از اژدهات نمیپرسی؟
_ اژدهامم میگه دارم عالی انجامش میدم.
قبل اینکه سوکجین جواب بده، جونگکوک اولین ضربه روی پروستاتش رو زد.
+ فاااعک..این..آههه..این خوب بود.
جونگکوک به کوبیدن تو همون قسمت ادامه داد.
_ اوه..پیداش کردم؟
جین غرق لذت جواب داد:
+ چـ-چی..رو؟
_ پروستاتتو
+ آههه..فک..کنم کردی.
_ آفرین به من.
کوک گفت و ضربهی عمیقی داخل حفرهی صورتی و تمیز سوکجین زد. هر لحظه احتمال داشت آبش بیاد و دوست نداشت سوراخ سوکجین رو پر کنه چون مطمئن بود موقع تمیز کردنش باتم حسابی غر میزنه.
_ جین؟
+ هوممم
سوکجین بیحال بود. در واقع خوشی بیحدی رو داشت تجربه میکرد و مثل کسایی بود که برای اولین بار مواد زدن.
_ یادم رفت کاندوم بذارم.
جونگکوک با حالت بامزهای گفت. دیکش مدام داخل حفرهی الان لیزِ جین عقب و جلو میرفت و پسر رو دیوونه و دیوونهتر میکرد.
+ چییی؟ ببینم، مریضی چیزی که نداری؟
_ ندارم.
+ آههه..خوبه..میشه یکم تندتر بکنی؟
_ هر جور که تو بخوای.
جونگکوک جواب داد و حرکاتش رو تندتر از قبل کرد. روی لبهای سرخ جین زمزمه کرد:
_ نظرت چیه باهم ارضا بشیم؟
+ نمیدونم میشه یا نه..من همین الانشم دارم میام.
سوکجین با صدای ضعیفی زمزمه کرد. تو چشمهای جونگکوک زل زد و طبق پیشبینی خودش، همونطوری که کوک بهش خیره بود آبش اومد.
+ آههه..کو-کوکی..
_ جووون بیبی...آبت اومد؟..دوسداری دیکتو برات بمالم؟
+ آههه نه..بهش دست نزن. زود باش..تو هم آلبتو بریز داخلم. نترس حامله نمیشم.
جونگکوک متوقف شد.
_ واقعا بریزم؟ بدت نمیاد؟
+ آره..بدم نمیاد.
جونگکوک لیسی به خال زیر لبش زد. مردد بود بگه یا نگه.
_ من یه فانتزی سکسی دارم که ممکنه تو رابطه اول عجیب بنظر برسه.
+ چی هست؟
جونگکوک دیکش رو بیرون کشید.
_ دوست دارم با دستات لپای باسنتو بگیری تا سوراخت معلوم باشه و من جق بزنم تا آبمو روش بریزم.
+ فاعک..باشه.
کوک باورش نمیشد.
_ واقعا؟
+ واقعا.
سوکجین پاهاشو بالا برد و دستهاش رو از زیر رونش رد کرد و لپای باسنش رو گرفت.
+ زود باش..کامتو بریز روش.
جونگکوک لبش رو گاز گرفت و مشتاقانه دیکشو پمپ کرد. وقتی به انقباض و انبساط سوراخ کیوت سوکجین نگاه میکرد دوست داشت دوباره دیکشو تو سوراخش فرو کنه و جرش بده.
_ خیلی کیوتی بیبی.
زمزمه کرد و بعد یه پمپ عمیق، تمام کامشو روی حفرهی صورتی که الان با سفید تزیین شده بود ریخت.
جین لبخند بامزهای زد و مطمئن زمزمه کرد:
+ حالا خودت تمیزش کن.
جونگکوک دستمال مرطوب رو برداشت که سوکجین لب زد:
_ با زبونت!
__________
اسمات بعد از یه رابطهی لانگ دیستنس؟ فاک..یعس🤤
مرسی که تا آخر این بوک همراه من بودین فسقلیا❤️
و این هم از پایان ما..