Punishment/ Jin×bts(Minjin, k...

By Littlebirdy00

14.3K 849 328

بیبی جینی توسط ددیش تنبیه میشه. BTS×JIN Main ships: Minjin, kookjin Bottom:Seokjin Top: Jimin, Jungkook, bts ... More

The Little One
Cute Little Baby Jinnie

Seven Days in Hell

6.5K 343 123
By Littlebirdy00

قبل اینکه بخونین:

1.این فیک بدون هیچ منظوری نوشته شده.

2. طوری که رفتار ها و عمل ها در این فیک توصیف شدن، به هیچ عنوان اظهاری بر این نیس که اعضای بنگتن واقعا اینطوری حرف میزنن یا عمل میکنن.
همه چیز ساختگیه.

3. طوری که رابطه توصیف شده به این معنی نیست که در دنیای واقعی رابطه ای اینجوری هست، یا باید باشه، یا صرفا خوبه یا بده. این یک نوشته ی فانتزیه. گولشو نخورین. به خودتونم نگیرین.

4. این فیک فقط برای التیام دادن درد آرمیای حشری از جمله شما و خودمه. لذت ببرین.

+++++++++++++

روز اول...

سوکجین سعی کرد سرجاش صاف باییسته؛
چهره اش هر از گاهی توهم میرفت اما بجاش با خنده ی زوری سعی میکرد قیافشو عادی نشون بده.
لاقل کسی نمیدید که داره زبونشو گاز میگیره تا ناله ی خجالت آوری بیرون نده.

مدام باید به خودش یادآوری میکرد که الان از هر طرف دروبین های متعددی روش زوم کردن و هر حرکت عجیبی از خودش نشون میداد توسط میلیون ها آرمی توی دنیا دیده میشد.

اما مسلما اون یک انسان بی نقص نبود؛ مخصوصا وقتی یک وایبرتور لعنتی توی باسنش داشت تمام معادلات ذهنیش رو بهم میریخت.

     اصلا بهش فکر نکن جین، یکم دیگه کنسرت تموم
     میشه، فقط یه ذره دیگه تحمل کن

برای حواس پرتی از اون شی مرتعش در ورودیش و تاثیری که روی عضو بیچارش داشت( لاقل شلوارش اونقدر گشاد بود که برامدگیش دیده نشه)؛ سرشو به سمت راستش گرفت و تمرکزشو به یونگی داد که میکروفونشو جلوی دهانش گرفته بود و صحبت میکرد.
دست چپش رو به سمت آرنج دست راستش برد و آروم از خودش نیشگونی گرفت.
باید یجوری با خودش ور میرفت تا آروم بشه.

    آره جین همینه فقط به یونگی نگاه کن.ببین چه
    حرفای قشنگی میزنه-

سوکجین با جیغ نازکی عقب پرید وقتی دو جفت چشم براق و به وضوح عصبانی جلوی خودش دید.

جیمین برای چند ثانیه بیشتر بهش چشم غره رفت و بعدش دوباره کنارش ایستاد.

جین آب گلوشو قورت داد و دستشو روی قلبش که ضربانش تندتر شده بود گذاشت.
با اینکه حتی نمیدیدش؛ میتونست انرژی خشم جیمینو از کنارش احساس کنه و همون لحظه در ذهنش به بی دقتی خودش فحشی داد.
هنوز حتی یک روز کامل از تنبیه اش نگذشته بود ولی بازم گند زده بود.

    بیچارم..امشب زنده از این استادیوم بیرون نمیام

و همونطور که حدس میزد بیچاره ام شد.
چون دقیقا بعد از اینکه حرفای یونگی تموم شد؛ وایبراتور با شدت بیشتری،پروستات حساسش رو هدف گرفت و بخاطر شوکی که بهش وارد شد، لب پایینش رو گاز گرفت تا همونجا جیغ نزنه.

دوباره شروع به اجرای آهنگای بیشتری کردند.
هر حرکتی که انجام میداد براش مثل یک شکنجه بود.
اما بازم سعی کرد چیزی توی صورتش معلوم نباشه با اینکه گاهی اوقات اشک توی چشماش جمع میشد.

نگاه جیمین روش، فقط بدنشو داغ تر میکرد.

و اون پوزخند شرور روی لباش...

      صددرصد زنده بیرون نمیام

****


بخاطر سوزش کف سرش حاصل از کشیده شدن موهاش، ناله ساکتی از بین لبای صورتیش بیرون اومد.

گردنش به زور به سمت بالا خم شد. با چشمای براق و درشتش خیره شد به پسر بالای سرش که جلوش زانو زده بود.
اما مهم نبود چقدر اشک تو گوی هاش جمع شده باشه؛ جیمین بازم قرار نبود بهش رحم کنه و محکم تر موهاشو کشید.

لبای لرزونش رو از هم فاصله داد و گفت:

- د-ددی من..م-من فقط-

+ بهت اجازه دادم حرف بزنی جین؟!

با خجالت نگاهشو پایین انداخت.
فقط همه چیزو بدتر کرده بود. باید از اول خفه میشد.

جیمین با صدایی که چند اوکتاو عمیق تر شده بود گفت:

+ چی شده بیبی؟! فقط برای یک روز بهت توجه نکردم. بعدش تو با اون چشات جلوی همه زل میزنی به یونگی؟! چیه میخواستی همونجا بیاد به حسابت برسه نه؟! جلوی آرمی؟! همینو میخواستی نه؟!

دست توی موهاش محکم تر شد، همزمان با سرش که محکم چپ و راست میشد تا به ددیش بفهمونه که نه، اصلا همچین قصدی نداشته. فقط حواسش پرت شده بود! و گرنه هیچ وقت تو روز اول تنبیهش همچین اشتباهی نمیکرد.

جیمین پوزخندی زد که باعث شد دلش تو هم بپیچه.

+ حرفی برای زدن داری بیبی؟! بگو ببینم چرا اونکارو کردی؟!

این یه تله بود.
مسلما هر چیم میگفت، جیمین قرار نبود از تنبیه اش بگذره.
ولی میتونست شاید یکم آسون ترش کنه.

- م..من معذرت م-میخوام ددی. دیگه تکرار نمیشه قول میدم ددی. ق-قول..

جیمین ابرویی بالا انداخت اما حالت چهره اش به وضوح نرم تر از قبل شد.
چطور میتونست نشه وقتی بیبی نازنینش با اون چشمای قهوه ای براقش بهش زل میزد!؟
مخصوصا با اون گلسر پاپیونی سبز، معصوم تر و خواستنی تر  تز همیشه شده بود.

+ بچرخ.

به محض اینکه موهاش رها شد؛ سوکجین روی زانوهاش چرخید.
سرش رو روی زمین گذاشت و باسنش روی هوا.

جیمین زبونش رو روی لب پایینش کشید و خیره شد به صحنه ی روبه روش.

اون کمر باریک و شونه های پهن استخوانیش و بیشتر از همه اون باسن تپلش که مانند یک غنیمت با اطاعت تمام بهش ارائه داده شده بود؛ وظیفه ی خودشونو برای راست کردن عضوش انجام دادند.

وایبرتور صورتی رو بیرون کشید.
سوکجین زبونش رو گاز گرفت تا از حس خالی بودن ناله ای نکنه. مسلما اتاق رختکنی که توش بودن عایق صدا نبود.

ولی وقتی عضو بزرگ جیمین جایگزین اون شی شد، نتونست جلوی بیرون اومدن آهی رو بگیره.
هم درد داشت هم میسوخت و هم لذت بخش بود.
از تمام حس هایی که در یک آن بهش وارد شد؛ بدنش به لرزه در اومد.

با اسپنکی که به لپ باسنش خورد، ددیش دستور برای حرکت کردن رو داد.

سوکجین با اینکه از کنسرت و چهار ساعت تحمل کردن وایبرتور، بی اندازه خسته بود اما بازم بلافاصله شروع به تکون دادن پایین تنش کرد.

در ریتمی آروم و متعادل باسنش رو عقب جلو میکرد.
و آه هایی که هر از چند گاه جیمین بیرون میداد باعث میشد سرعتش رو بیشتر کنه.

پسر کوچک تر با لذت به سوراخی که عضوش رو میبلعید خیره شد. صورتی شده بود و با نیاز دورش نبض میزد.

- آ-آه ددی..ددی خیلی خ-

+ هیشش~ باید ساکت بمونی بیبی جینی. یا نکنه میخوای کسی صداتو بشنوه و بیاد این تو؟! میخوای ببینن چجوری داری خودتو روی دیک ددی به فاک میدی؟!

سوکجین با شنیدن اون حرفا سرعت حرکتش رو بیشتر کرد.
وقتی عضو جیمین ناگهانی با صدای پاپ مانندی بیرون اومد، دوباره باسن قرمزش اسپنک اخطارآمیزی تحویل گرفت.

جیمین دوباره عضوش رو تا ته وارد ورودی ملتهب کرد و نفس جین رو گرفت.

اینبار پسر کوچکتر خودش کمر باریک رو گرفت و شروع به ضربه زدن داخل بیبی مطیعش کرد.

سوکجین دستشو گاز گرفت تا صدای هق هق هاش از درد و لذت بلند نشه.
ددیش با تمام زورش خودشو داخلش میکوبید انگار نه انگار که همین نیم ساعت پیش داشته برای چهار ساعت بدون توقف میرقصیده.

جیمین بالاخره بعد از پنج دقیقه داخلش ضربه زدن به ارگاسم رسید و کامش رو توش خالی کرد.
در موقعیت های عادی، خودش بعد ددیش، با حس کردن مایع گرم درونش به کام میرسید.
اما اینبار رینگ لعنتی دور عضوش همچین اجازه ای بهش نداد و فقط با آه دردناکی به ارگاسم خشک رسید که هیچ لذتی براش نداشت و فقط ناراضی و لرزون رهاش کرد.


جیمین از توش بیرون کشید و اینبار به جای وایبرتور پلاگی رو توی سوراخ همچنان نبض دارش گذاشت. سپس بدن عرق کرده ی سوکجین رو چرخوند و دستشو روی موهاش و صورت خیس از اشکش کشید.

- د-ددی..خوب بودم؟!

جیمین لبخندی به بانمکی بیبی عزیزش زد. لعنتی هیچ وقت نمیتونست برای مدت طولانی از دستش عصبانی بمونه.
نگاهی به عضو کبود سوکجین انداخت که همچنان راست بین رون های سفیدش، ایستاده بود.
البته هنوز تازه هفته شروع شده بود و مهم نبود جین چقدر با التماس نگاهش کنه؛ اون رینگ قرار نبود تا قبل تموم شدن این هفت روز در بیاد.

خم شد و بوسه ای روی پیشونی سوکجین گذاشت و گفت:

+ آره بیبی خیلی خوب بودی. حالا پاشو حاضر شیم. بقیه منتظرن.

****

روز دوم...

طبق روال روز قبل؛ جیمین وقتی بیدار شدن، دوباره وایبرتور رو داخل ورودیش کرد و شدتش رو روی ملایم قرار داد..نه به اندازه ای که دیوونش کنه بلکه فقط همونقدر حضورش رو احساس کنه و نزاره درست جایی بشینه.

- ددی م-میشه شیرو بدی؟!

گونه هاش گل انداختن وقتی بقیه ی اعضا سر میز صبحونه بهش پوزخندی زدن.
اما چاره ای چز پایین گرفتن چشماش نداشت.
جیمین بهش دستور داده بود که تو این یک هفته حتی جلوی بقیه ام ددی صداش بزنه. و حق نداره با بقیه حرف بزنه جز خودش و جونگکوک که دام دیگش بود، مگه اینکه ازش سوال بپرسند.

تهیونگ از اونور میز صداش بلند شد:

+ اما پارچ بیشتر نزدیک منه جینی هیونگ~ تازه چطوری وقتی تو روی زانوهاش نشستی میخواد خم شه رو میز؟!

سوکجین چشم غره ای به همگروهی کوچکترش رفت.

همش تقصیر تهیونگ بود. اگه اون قسمت ران باهاش لاس نمیزد، الان مجبور نبود تنبیه بشه. و یک هفته ارگاسم خشک تحمل کنه.

درسته که سوکجین با بقیه اعضای هر از چندگاهی میخوابید اما فقط اگه جیمین و جونگکوک اجازه میدادن و یکیشون باید حتما حضور میداشت.
اون دو به شدت حسودی میکردن اگه جین با بقیه لاس میزد.
اما جین اون روز فقط میخواست یک ذره اذیتشون کنه، فکر نمیکرد انقدر تنبیه سختی براش در نظر بگیرن.
در واقع تنبیهش رو جیمین اجرا کرده بود.
جونگکوک وقتی ازش عصبانی میشد، بهش بی محلی میکرد؛ که دردش خیلی بدتر از اون رینگ لعنتی دور عضوش بود.

سوکجین از آخر جوابی به تهیونگ نداد و دستاشو دور گردن جیمین حلقه کرد و سرشو توی شونه اش قایم کرد.

- ددییی~ لطفا تشنمه..

اگه ددیش میخواست اون یک بیبی خوب باشه، پس یک بیبی عالی میشد.

جیمین پوزخندی به تهیونگ زد و با دستش پشت کمر باریک رو نوازش داد.

+ بده اون پارچ لعنتی رو ته.

****

تمرین رقص براش مثل جهنم بود.

نه تنها مدام حرکت کردن با یک وایبرتور لعنتی توی سوراخش طاقت فرسا بود؛ بلکه داشتن اعضایی مثل بنگتن، شرایط رو سخت تر میکرد.

اونا با دونستن اینکه بدنش چقدر در حال حاضر حساسه؛ مدام لمسش میکردن.
به هر نحوی.

هوبی یه بار خودشو به پشتش چسبونده بود با تظاهر اینکه بهش حرکت رقص جدید رو یاد بده. و جین با حس کردن برامدگی پایین تنه لیدر رقص، ناخودآگاه باسنش به عقب رفت.
تقصیر خودش نبود که اون شی مرتعش مدام در حالت تحریک شده قرارش داده بود. فقط امیدوار که ددیش چیزی ندیده باشه.

در طول تمرین، لمس های تصادفی ادامه پیدا کرد؛ تا اینکه دیگه تحملش تموم شد وقتی یونگی دستشو به عضو سختش زد.

جیغی کشید و سرش داد زد که بهش دست نزنه.

و خب متوجه اشتباهش شد وقتی سکوتی سالن رو فرا گرفت.
تازه اونجا یادش اومد حق نداشته با اعضا صحبت کنه...

****

وقتی به خوابگاه رسیدن؛ جیمین مچ ظریفش رو محکم گرفت و به سمت هال خونشون رفت.

خودش روی مبل نشست و اونو روی پاهاش خم کرد.
به طوری که باسنش رو به جیمین بود و صورتش توی تشک سفید مبل فرو رفته بود.

و مسلما بقیه ی اعضا هم برای تماشای نمایش دنبالشون اومدن؛

جیمین شلوارش رو تا روناش پایین کشید و پنتی سفید توری که به سختی باسنش رو پنهان میکرد، نمایان شد.

با شنیدن صدای پوزخند بقیه اشک تو چشماش جمع شد.
قرار بود جلوی همه تنبیه بشه.
از تحقیری که احساس میکرد بدنش داغ شد و دیواره های ورودیش دور وایبرتور فشرده شدن.

- ددی..ل-لطفا نه..معذرت میخوام-

اما جیمین با زدن سیلی محکمی به لپ چپش، جوابش رو داد.

+ حرف نباشه جین. خودت میدونی وقتی از قوانین اطاعت نمیکنی چی میشه. بنظرت چندتا کافیه جونگکوک؟!

مکنه گروه دورتر از بقیه دست به سینه به دیوار لم داده بود؛ حالت چهره اش طوری نشون میداد انگار که بی تفاوته راجب کل این قضیه. اما چشمای تاریکی که روی باسن تقریبا لخت قرمز شده بودن؛ خلافش رو ثابت میکرد.

÷ بیستا.

سوکجین با شنیدن جواب جونگکوک نفس راحتی بیرون داد. معلومه جی کی با اینکه بهش بی محلی میکرد بازم از جیمین مهربو-

÷ برای هر طرف.‌‌‍‌

جیمین پوزخندی زد و با کف دستش لپ قرمز رو نوازش داد.

+ با کمال میل.

و ضربه ی دوم رو زد و سوم و چهارم..

سوکجین بدون هیچ خجالتی ناله میکرد و مدام وول میخورد تا از سیلی های محکم نجات پیدا کنه اما ددیش با یک دستش دو مچ لاغرش رو به پشتش گرفت.

+ اگه پسر خوبی نباشی تنبیهت دو برابر میشه.

جین با شنیدن تهدید، بینیش رو بالا کشید و سرش رو روی تشک مبل گذاشت.

- با-باشه ددی. بب-ببخشید.

و از اونجا به بعد، جیمین با دست کوچیک اما قویش، اسپنک های محکمی تحویل لپ های قرمز داد.
ناله های پیش مانند سوکجین در هال پیچید و اعضا باید اعتراف میکردن اونقدرم دلشون به حال هیونگ نمیسوخت..نه وقتی صداهایی که بیرون میداد انقدر ناز بود.

- آییی..د-د-دی..آرو-آروم تر لطفا-

+ فقط پنج تا دیگه مونده بیبی~ میخوای برام بشمریشون؟!

سوکجین در حالی که اشک میریخت سرشو تکون داد.

جیمین ضربه ی اول رو به باسن کبودش زد.

- ی-یک..

اسپنک دوم و سوم پشت سرهم به یک لپش زده شد و گریه ی بلند جین رو در آورد.

- دو- آ-آییی- سه! س-سه!..

و چهارم و پنجم که محکم ترین ضربه بودن رو تحویل دو لپ ملتهب داد.

- چه-چهار!..پنج! ددی ت-تموم شد دیگه نه؟!

سوکجین در حالی که هق هق میکرد پرسید. اما جیمین در جواب شلوارش رو از پاهاش بیرون کشید و با سرش اشاره ای به مکنه کرد.

جونگکوک به سمتشون اومد و سوکجینی که هنوز گریه میکرد رو در یک حرکت روی شونه اش انداخت و به سمت راهرو برد.

نامجون از هال داد زد:

- یادت نره فردا فوتوشوت داریم! یکاری نکن نتونه راه بره.

+++++++++++

خب...خوبین؟!😬

Continue Reading

You'll Also Like

848K 19.3K 48
In wich a one night stand turns out to be a lot more than that.
110K 865 20
|𝐉𝐔𝐉𝐔𝐓𝐒𝐔 𝐊𝐀𝐈𝐒𝐄𝐍 𝐗 𝐅𝐄𝐌 𝐑𝐄𝐀𝐃𝐄𝐑| ~•𝐉𝐮𝐣𝐮𝐭𝐬𝐮 𝐊𝐚𝐢𝐬𝐞𝐧•~ ~•𝐎𝐧𝐞 𝐬𝐡𝐨𝐭𝐬•~ ~•𝐘/𝐧 𝐰𝐢𝐭𝐡 𝐝𝐢𝐟𝐟𝐞𝐫𝐞𝐧𝐭 𝐜𝐡𝐚...
161K 4.6K 64
Daphne Bridgerton might have been the 1813 debutant diamond, but she wasn't the only miss to stand out that season. Behind her was a close second, he...
133K 5.5K 99
a sister who's actions are untamed, and a brother who's feelings are untamed. With complete different personalities, yet an awesome bond, the sibling...