Slowly kills you

By hesta-detha

12.9K 2K 114

يونگي يه پسر ١٧ سالست كه بعد از ماجراهايي كه سال قبل براش افتاده همراه مادرش تصميم ميگيرن تابستون رو تو شهر د... More

معرفي
part 1
part 2
Part 3
part 4
Part 5
part 6
part 7 🔞
Part 8
Part 9
Part 10
Part 11
Part 12
Part 13
Part 14
Part 15
Part 16
Part 17
Part 18
Part 19
Part 20
Part 21
Part 22

Part 23

652 81 35
By hesta-detha

Dear diaries;

تعطيلي سه ماه تابستون زودتر و بدتر از چيزي كه فكر ميكردم تموم شد. اگه اغراق نباشه دلم ميخواد بگم زندگيم درست اون بخش از كتاب دن كيشوت شده كه تازه ميفهميم چيزي كه باهاش كلي خيالبافي كرديم يه مشت رويا بوده.

من تا قبل از اشنا شدن با جين داشتم تو يه رويا زندگي ميكردم؛ يه روياي پوچ.

جايي تو كتاب اسطوره سيزيف خوندم كه كامو نوشته بود پوچي نه تو معناي جهانه و نه تو فرديت فرد. پوچي زماني به وجود مياد كه اين دو به هم برخورد ميكنن.

اين نقطه براي من ملاقات با جين بود.

خيلي عجيبه! ديدنش، شناختنش و در نهايت فهميدنش سه چيز كاملا مجزا و دور از ذهنن! يك جورايي با ديدنش حس ميكني بالاخره تونستي معنا پيدا كني ولي با شناخت و فهميدنش به پوچي محض ميرسي.

كيم سئوك جين....  وجودش پارادوكس عجيبيه!

سه روز پيش جي يون براي عصرونه جينو دعوت كرد.

روز ترسناكي بود! چون جي يون براي دومين بار داوطلب شد تا كيك عصرونه رو خودش درست كنه. دفعه ي قبل وقتي بود كه جي يون ميخواست به مامان اعتراف كنه كه كد رشته ي دانشگاشو درست سه ساعت قبل از ثبت نهايي عوض كرده بود و رشتشو از مهندسي سازه هاي دريايي به فلسفه ي هنر تغيير داده بود .

به خاطر همين حس شيشمم بهم گفته بود اين بارهم قرار نيست چيز خوبي اتفاق بيفته!

و قطعا چيز خوبي اتفاق نيفتاد. جي يون رسما جينو به عنوان دوست پسرش به مامان معرفي كرد.

و كاش فقط همين بود. حتي دوتايي جلوي مامان زانو زدن و تو همون حال اعتراف كردن كه ' ثمره ي عشقشون الان بينشونه'

و خب اون موقع بود نتونستم خندمو كنترل كنم.

هولي شت !

من مامانم نبودم كه اون لحظه احساساتي بشم و اشك بريزم ، و يا حتي به خاطر اينكه فكر ميكردم جين يه پسر فوق العاده اجتماعي و در عين حال مودبه با خيال راحت بهشون تبريك بگم.

لعنت بهش! من كسي بودم كه معلوم نبود چندبار لعنتي باهاش سكس كردم ، چندبار با تصورش به ارگاسم رسيدم و چندبار با دستا و دهنم به اوج رسوندمش. حالا بايد به عنوان ساقدوش و برادر زنش تو اون مراسم كذايي باشم و بدتر از همه ببينم چطوري داره هر روز با اين حماقت بزرگش زندگي ميكنه.

" يونگي پسرم تو ماشين منتظرتيم."



دفتر خاطراتشو تو كوله ي خردليش پرت كرد و به سرعت از خونه زد بيرون.

درو باز كرد و رو صندلي جلو نشست. از سر عادت بدون اينكه برگرده كولشو پرت كرد صندلي عقب.

" ياااا خورد تو صورتم."

يونگي با تعجب برگشت و به صورت تو هم رفته از درد جين نگاه كرد.



نگاهشو با ناباوري بين مامانش و جي يون چرخوند :" مگه جينم قراره با ما بياد؟ "

مامانش با لبخند چراغ راهنما رو زد و جواب داد:" البته پسرم. جين الان عضوي از ماست."

ترجيح داد چيزي نگه و در عوض هندزفرياشو از جيبش بيرون آورد.







‏Maybe I shouldn't try to be perfect

‏I confess, I'm obsessed with the surface

‏In the end, if I fall or if I get it all

‏I just hope that it's worth it

‏Last year I fell flat on my face

‏And last month I knew somethin' should change

‏Last week I started over again

‏Ask me and I'll tell you how I've been

‏Mhm, don't get me started

‏You've got me nervous to speak

‏So I just won't say anything at all...



نامجون معتقده The neighborhood   حرف دل آدمها رو بهتر از خودشون ميزنه.

با تك تك كلمه هاي اين آهنگ فكرش براي هزارمين بار تصوير ديشب رو تجسم كرد.

نامجون پشت فرمون نشسته و يونگي كنارش. ماشين لب ساحل پارك شده . لپتاپ رو پاهاي يونگي روشنه و نامجون تو اغوشش كشيده. جايي بين پرتاب موشك و حركت سريع تانك ها نامجون بوسه ي ريزي رو گردن يونگي ميزاره.

يونگي داغ ميكنه...

نامجون ادامه ميده...

يونگي تو گرماي بوسه ها ذوب ميشه و حواسش هست كه لپ تاپو ببنده بعد پرتش كنه عقب...



" مين يونگي! ميشنوي؟ دارم با تو حرف ميزنم"

موزيكو پاز كرد.

رو به مامانش گفت:" داشتم اهنگ گوش ميكردم"

" گفتم بهت بري پايين از سوپر يه كوكا با يه بسته كيندر بخري."

از پنجره بيرونو نگاه كرد و ناخوداگاه زير لب گفت:" هولي شت "

جين از صندلي عقب خنديد و با دست به شونش ضربه ي ارومي زد:" زندگي تكرار تاريخه پسر. بدو بپر پايين."









" جين الان وقتش نيست"

لپ تاپو گذاشت رو تخت و غر زد:" باور كن جي يون نيست. رفته مي يون رو بخوابونه."

تهيونگ دست كشيد تو موهاش و گفت :" پس خوب نگاه كن..."

صورتشو به اسكرين نزديك كرد :" ددي"

جين نفس سنگينشو بيرون داد و دستشو رو عضو نيمه برامدش گذاشت.

" به نفعته كه به همون خوبي به كارت ادامه بدي بيبي"

تهيونگ كش گرمكنشو كمي پايين داد و گوشيشو پايين تر برد.

" اينجا رو خوب نگاه كن ددي"

جين دقت كرد. سه ثانيه بعد در حاليكه به شدت داغ كرده بود ناليد :" فاك يو ته."

تهيونگ با شيطنت و إحساس رضايت خنديد و دستشو رو تتوي جديدش كه اسم جين بود كشيد. و همزمان ناله ي بلندي سر داد:" جيييين... عاحححححححح كاش اينجا بودي تا تنمو لمس ميكردي، تا پريتو تو خودم حس ميكردم...."

جين سرعت حركت دستشو بيشتر كرد.

" فاك بيبيي...ادامه بدهههههههه..."

و لحظه أي بعد جفتشون همزمان با صداي بلند به ارگاسم رسيدن.

جين بين نفس نفس هاش گفت:" برو استراحت كن .... پس فردا ميام فرودگاه دنبالت"

تهيونگ لبخند زد و با خستگي چشماشو رو هم گذاشت.



The End

Continue Reading

You'll Also Like

26.1K 482 13
Laid eyes on you first, so he can't have you right? Bakugou always liked Midoriya it's just now that a "3rd party" seems to be taking interest in Mid...
1.3M 51.9K 55
Being a single dad is difficult. Being a Formula 1 driver is also tricky. Charles Leclerc is living both situations and it's hard, especially since h...
8.8K 2.3K 25
"مشترک گرامی، شماره شما به علت عدم فعالیت و پرداخت بدهی ها، تا اطلاع ثانوی مسدود می‌باشد. لطفا پس از دریافت این پیام، جهت جبران بدهی های خود به نزدیک...
114K 12.8K 25
حالا دیگه دنبال تو نمی‌گردم. شاید اگر دستم رو دراز کنم بتونم خیالِ بودن با تو تا ابد رو بردارم و بذارمش همون جایی که می‌خوام، زیر اون تک درخت. ولی ال...