❧ 2

1.2K 204 31
                                    

*لویی همونجوری که پیشبند دور کمرش بسته میاد سر میز و سوپشو میذاره روش*
لویی-خبببب اینم از سوپ ، گاد اولین باریه که دارم سوپ درس میکنم ، چطوره؟
*هری به کاسه ی سوپ خیره شده*
هری-اون چیز معلق قهوه ای روی اب چیه ...؟
لویی-یه قارچ
هری-اه ریدم تو این شانس دیدی چی شد؟؟ من به قارچ حساسیت دارم!!نمیتونم اولین سوپه همسر عزیزمو بخورم!!بهتره کلا من از اینجا برم تا با دیدن همچین اثر هنریی حسرت نخورم که چرا نمیتونم بخورمش ، دوست دارم(پی.اس. ریدم تو جمله بندیت هری)
*هری پا میشه میره*
نایل- عی وای منم نمیتونم بخورم .. اخه میدونی ، هری حساسیت داره! من باید نگران دوستم باشم نه اینکه بشینم غذای لذیذه این یکی دوستمو بخورم!
*نایل بلند میشه میره بیرون*
لیام-منم.. منم بهتره برم خونه خودم ، اخه...*چشاشو ب اطراف میچرخونه* گل و گیاه هام تو خونه تنهان!
*لیام پا میشه میره*
*زین به غذاش خیره شده*
زین-این اصن شبیه اب عنه تا سوپ ، مطمئنی نریدی تو توالت بعد با کاسه جمعش کنی بذاری جلومون!؟

Laryy diary [Persian Translation]Where stories live. Discover now