🌹 Fake Omega is real🌹

نامزدی

به برگه های روی میزم خیره بودم و تند تند لیست مهمون ها و کار های مهمونی رو چک میکردم لعنتی انگار نه انگار این مهمونی فاکی برای اوناس همه بدبختی هاش روی دوش من فلک زد‌ هستش

به کارای انباشته شده روی هم با بدبختی خیره شدم و آه از نهادم بلند شد

_یااااا کوکا اگه تا دو هفته خودت رو اینجا زندانی کنی شاید موفق بشی برای فستیوال ماه نقره ای همه کار ها رو تمام کنی((فستیوال ماه نقره ای یا همون کریسمس))

قرار به مناسبت ماه نقره ای توی همه فروشگاه های زنجیره ای گروه جئون برنامه های سرگرمی و رفاهی برای خانواده ها برگذار کنیم و این کار کلی کار و برنامه ریزی داشت

به عکس سه بعدی که از پیست پاتیناژ فروشگاه مرکزیمون که در حال ساخت بود نگاه کردم تا دو روز دیگه ساختش تموم میشد پس تصمیم داشتم بچه ها رو قبل از افتتاحیش به اونجا دعوت کنم

با لبخند به عکس ها خیره بودم که در دفترم باز شد و هوسوک هیونگ داخل شد و جوری در رو ول کرد که با صدای ناهنجاری بسته شد

با چشم های از حدقه بیرون زده و متعجب بهش نگاه میکردم که اومد و بی حرف خودش رو پهن کرد روی یه مبل با عصبانیت و با مشت های گره شده آروم آروم به سرش ضربه میزد و زیر لب چیزی زمزمه می‌کرد که نمیتونستم چیزی ازش سر در بیارم

_هیونگ.....!!!

از پشت میزم بلند شدم و به سمتش رفتم دست روی شونه هاش گذاشتم تا متوجه خودم بکنمش

_هوسوک هیونگ...خوبی؟؟....چی شده؟؟

/ها؟؟!!

بهم با گیجی نگاه کرد و بعد با استرس دستم رو گرفت

/جونگوکااا....آه کوکااااا...به دادم برس حالا چیکار کنم ؟؟

■■■■■کیم جیمین■■■■■

روی تختم طاق باز خوابیده بودم و زنجیری که حلقه رو درش انداخته بودم بالا گرفته بودم و نگاه میکردم این حلقه یشم تنها یادگار خانوادمه

یادگاری که هشت سال ازم دزدیده شد و سرنوشت دوباره اون رو بهم برگردوند

🎞فلش بک هشت سال پیش🎞

پسر موهای مشگیش رو پشت گوشش گذاشت وبا نیشخند به حلقه یشم سبز نگاه کرد

≠بزار ببینم بعد از این هم همه خانواده ها جذبت میشن عوضی حروم زاده

×هی چن زی داری چیکار میکنی

چن زی چهره مظلومی به خودش گرفت

≠اوووومو جین هیونگ بازم اومدی اینجا.....

بعد خودش رو به بازوی جین آویزون کرد

≠هیونگ میشه یه کمی تو درسا کمکم کنی ...د....د...د...هم...هم

سوکجین که همیشه از رفتار روی مخ چن زی به اعصابش فشار میومد دستش رو از دست پسر بیرون کشید