+خب ببین بچه های قشنگم کی رو پیدا کردن.مستر کیم تهیونگ
تهیونگ:غیر ممکنه تو...تو هیونجین نیستی...تو الان ایتالیایی....

چاقوش رو طوری پرت میکنه که با فاصله نیم سانتی از تهیونگ به دیوار برخورد میکنه و باعث وحشت بیشتر پسر میشه

+پس منو میشناسی هوم؟ خوبه پس میدونی قراره چطوری بمیری
تهیونگ:از من چی...چی میخوای...خواهش میکنم...
+خودت میدونی چی میخوام نه؟ من همه اطلاعات تورو میخوام
تهیونگ:من...من هیچی....

با فشار محکم هیون به تاج سرش با صندلی ای که بهش بسته شده بود محکم به دیوار پشتش برخورد میکنه

+در جریانی که دروغ به مرگ بیشتر نزدیکت میکنه؟ نه؟
تهیونگ:من...من تقصیری ندارم...اون...اون گفته بود...

با لحنی که عصبی تر از قبل بود سوالاش رو ادامه داد

+اون کیه؟
تهیونگ:ل...لی...لیا....

مطمئن بود لیا بیشتر از یه ساسنگ روانیه. اون نقشه داشت

تهیونگ:فلیکس....تا فردا جنازش رو تحویل میگیری... مطمئن باش....

با شنیدن حرفای تهیونگ، هیونجین اینبار وحشیانه تر میزدش در حدی که تهیونگ دیگه به سختی میتونست نفس بکشه

+اخرین بارت باشه اسمش رو با دهن کثیفت خطاب میکنی
تهیونگ:من فقط...فقط قاتل اجاره ایم که بابت قتلاش پول میگییره..... من.... من مقصر هیچی نیستم.اگر ایزابل نمیمرد ممکن بود بدتر پیش بیاد

این بار ضربه ای که به بین پاهاش خورد رو تا گوشت و استخون حس کرد.قبل از اینکه بتونه از درد ناله کنه متوجه حضور تفنگ رو سرش شد

+بدون توقف. همه چی رو بهم میگی
تهیونگ:ق...قرار...قرار بود رو استیج بدون اینکه کسی بفهمه مسمومش کنن...ایزابل قرار بود...نمیدونم...نمیدونم چطوری میخواستن این کارو بکنن...ولی دقیقا امروز صبح دستور گرفتم که بکشمش....گف...گفتن کسی که خیانت کرده لیاقتش همینه....الان که مهره اولشون سوخته...قطعا تا قبل کنسرت میکشنش...من...من بیگناهم

اینبار سردی چاقو ای که رو گردنش خراش مینداخت رو حس میکرد

+لیا از کی دستور میگیره؟
تهیونگ:مدیرعامل کل....فقط لیا نه همه از...اون دستور میگیرن
+اون لعنتی کیه؟
تهیونگ:هو...هوانگ.....یجی..

به محض خارج شدن آخرین کلمه جنازش بی حون رو زمین افتاد

+این داستان زیادی داره مسخره میشه
#:زود کشتیش. میتونست اطلاعات بهتری بده.حداقل باید میفهمیدیم چرا دنبال فلیکسن
+قرار نبود از این بیشتر تحملش کنم.جز تهیونگ چی پیدا کردید؟

با دستمالی که کارن بهش داد خونی که رو صورت و دستش بود رو پاک کرد و دستمال رو یه کنار گذاشت

I hate loving youOnde histórias criam vida. Descubra agora