هرشب قبل خواب عکسی که روز اول توی ساکم گذاشته بود رو نگاه میکردم.. کنارش عکس مامان و بابامم نگه داشتم و هردوتاشو کنار تختم چسبونده بودم...

دو روزی بود که کلاسای عملی جادوگری با فیونا ویلسون شروع شده بود.. الان توی حیاط ایستاده بودیم و اون دوباره داشت با یکی از بچه ها بلند بلند بحث میکرد..

_توی بی عقل! من مگه بهت نگفتم دستتو موقع خوندن طلسم تکون نده؟ باز چرا قدرتت به چپ و راست میره ها؟!!!

اون پسر ریزه میزه که اصلا بهش نمیومد از بچه های بخش دو باشه بیشتر توی خودش جمع شد و زیر لب پشت هم عذرخواهی میکرد..

برام خیلی عجیب بود که چرا این استادمون با همه همینقدر خشن حرف می‌زد به جز من؟ البته جز من با اون پسره ی رومخ کلاسمون که موهای بور و طلایی رنگی داشت و همیشه براش خودشیرینی می‌کرد هم خوب بود.. کمتر پیش میومد تا سر اونم داد بزنه..

بچه ها از اون پسره که اسمش نیک بود متنفر بودن اما از وقتی دیدن فیونا علاوه بر اینکه سر من داد نمیزنه بلکه باهام مهربون هم هست از منم بی دلیل متنفر شده بودن.. واسه همین اکثرا توی کلاسا تنها میشستم و شاهد تیکه انداختن های یهویی همکلاسی هام بودم..

واقعا باید می‌فهمیدم که دلیل همه اینا از کجاست.. بعضی اوقات اینجوری بودم که چرا باید انقد تو چشم همه بودم؟ هیچوقت جلوی بقیه پیش هری هم نبودم که بگم به خاطر رابطه ام با اونه..

+ای بابا الان باز استاد یه چیزی گفت این پسره نرینه به خودش شانس اورده!

همه اطرافیانش شروع کردن به خندیدن.. واقعا با این سنشون خجالت نمیکشن؟
من اصلا دخالت نکردم.. این آزمونی که خانم ویلسون گرفت بلاخره تموم شد و حالا به هممون گفت به دو گروه دلخواه صف بایستیم..

_اسمایی که میخونم بیان اینجا کنارم وایستن! آرلو مارلی ،کیم سئو ،سباستین بلینچ و ... ام.. جینا انتونی.. نه جینا تو نیا... بجات لویی تاملینسون بیاد.. آره لویی خوبه...

استاد سرش توی لیست اسامی بچه ها بود و اون لحظه که پشیمون شد تا منو بجای جینا بفرسته همه برگشتن و بهم خیره شدن..

_تاملینسون چرا خشکت زده؟ زود باش!

منم سرمو پایین انداختم و کنار بچه هایی که اسمشون خونده شده بود ایستادم.. معلوم نبود قراره چیکار کنیم... امیدوارم همه چی خوب پیش بره..

_امروز درسمون تمرین طلسم تسلطه! این طلسم فقط و فقط روی جادوگر ها کار میکنه! هفته ی دیگه که کلاس عملی هامون تموم شد درسشو کامل میخونین و امتحان میدین.. به دو گروه تقسیمتون کردم که روبه روی هم و باهم تمرین کنین.. به نوبت اول هرصف بیاد جلو..

یکی از دخترا و یکی از پسرای اول هر صف دو گروه جلو اومدن و منتظر ادامه حرف‌های ویلسون شدن..

PITTEL •L.S•Where stories live. Discover now