من نمی خواستم زود پارت جدید بزارم اما خوب چون خودم دوست دارم داستان زود تر به جا های قشنگش برسه گذاشتم
ه شما هم یکم دل گرمی بدید بهم امگای تقلبی و لاتاری اولین فیکام توی وات پد هستن
=================================
پارچه بنفشی پرت شود توی صورتم بوی خوشمزه موچی و وانیل تمام بینیم رو پر کرد ولی من نباید از عطر امگاها خوشم بیاد از دست خودم بد جور عصبی شدم پس با اخم پا چه ای که پیش بند فرم کافه بود رو از صورتم پایین کشیدم و داد زدم_این دیگه چه فاکیه؟؟
تهیونگ به گارگراش گفت مراقب کافه باشن و از کافه بیرون زد
نباید میزاشتم اون پسر از دستم بره اون کسی بود که میتونستم به راحتی جای بچه عمم جا بزنم پس از روی صندلیم پریدم
_پاشید پاشید بچها زود باشید
"هااا ؟؟؟ چی شد ؟؟
_یاااا ....یونگی پاشو دیگه ...پاشو نامجو ن باید بریم دنبال تهیونگ ....
همه با حول از روی صندلی ها شون بلند شدند تا بریم دنبالشون
من پشت فرمون بودم یونگی وهوپ پشت نشسته بودند و نامجون هم جلوی من بود و تند تند شماره تهیونگ رو میگرفت
< آه ....لعنتی
نامجون با عصبانیت داد میکشید این چند روز داشت برای پیدا کردن امگاشون دیوانه میشد و الان هم جفت دیگش جوری رفتار کرده بود که انگار به اون امگای غریبه حسی داره ...از وقتی اون امگا رو استخدام کرده بود کارش شده بود توی جمعمون در بارش حرف بزنه تهیونگ همیشه من رو سولمیت خودش میدونست و همه شیطنت ها مون رو با هم انجام میدادیم اما دیروز میگفت حس میکنم سولمیت واقعیم رو پیدا کردم
و ...خوب ....آره قبول دارم من خیلی حسودم"جئون جونگ کوک فاکینگ پات رو یکم بیشتر فشار بده
نمیبینی نامجون الان با فرمونای فاکینگش قصد کشدنمون رو داره
یونگی هیونگ راست میگفت بوی زنبق های وحشی کل ماشین رو گرفته بود و فرمونای آرامش بخش یونگی هم دیگه کاری ازشون ساخته نبود پس بی خیال جریمه ها شدم و با سرعت ماشین تهیونگ که کمی از ما جلوتر بود رو تعقیب کردم
============■■جیمین■■=============
با ترس و استرس انگشت های بیچارم رو توی هم می پیچیدم و بند های سر انگشتم سفید شده بودند دیگه داشت اشگم سرازیر میشد تهیونگ هیونگ هم بدون هیچ حرفی کنارم نشسته بود ورانندگی میکرد کاملا مشخص بود که اون هم از جوء به وجود آمده حال خوبی نداره خیابان های سئول هم که همیشه ترافیک سنگینی داشت فاکی به این ترافیک کوفتی زدم
موبایلم به صدا در آمد بازش کردم و روی گوشم گذاشتم
♡ یوبسعو.....♤ جیمینا ....کجایی ؟؟
♡توی راهم هیونگ ....آبا کجاست حالش خوبه؟؟
YOU ARE READING
🌹 Fake Omega is real🌹
Romanceعطری که گمشده رایحه ای که نیست برای جئون بزرگ که همه چیز داره اما سال هاست توی سرگردانی به سر میبره ......چث پسری که با خوانواده کوچیکش خوشبخته ،خانواده ای که فقط هشت ساله ساحبش شده اما یه روز یه تلنگرکوچیک تمام زندگی سادش رو بهم میریزه .... تمام زن...