🐺Special Part. 26🌙

Start from the beginning
                                    

_توی عوضی.... میکشمت!!

مینهو با غرشی بلند طی حرکتی به سمت پسر خیز برداشت و در مقابل نگاه شوکه اش مشت محکمی به فکش کوبید که باعث عقب رفتنو پرت شدنش روی زمین و جیغ بنفش دختر بتا بود.

_عوضی به چه جراتی اینکارو کردی؟

دختر با صدای جیغ آلودش گفت و گریه کنان به سمت پسر رفت.

_عزیزم خوبی؟ بزار کمکت کنم بلند شی

کریستین انگشت شصتش رو لب زخمیش کشیدو با نگاه تهدید واری به پسر نگاه کرد. در حالی که به کمک دختر از جاش بلند میشد دستش رو تهدید کنان مقابل پسر گرفت و گفت

_از این کارت پشیمون میشی مینهو

مینهو در حالی که از شدت عصبانیت نفس نفس میزدو گرگش در آستانه بیرون اومدن بود فریاد زد.

_چطور این همه پست و نفرت انگیز شدی کریستین؟ چطور تونستی این کارو با یانگ کوک بکنی؟

_اوه؟! میبینم این مدتی که نبودم حسابی بهم نزدیک شدین که به اسم کوچیک صداش میزنی!

کریستین با نیشخند در حالی که لبش داشت خونریزی میکرد گفت و نگاه تحقیر آمیزی به پسر امگا انداخت.

_خفه شو کریستین فقط خفه شو!! فکر کردی اجازه میدم این دختره اینجا بمونه یا هر غلطی دلت خواست بکنی؟

_باید بهت یاداوری کنم که صاحب این عمارت منمو پدرم اینجارو به من سپرده؟

اینبار مینهو نیشخندی زدو جواب داد.

_پس منم باید بهت یاداوری کنم که اینجا خونه منم هست! نکنه فراموش کردی که پدر من قبلا آلفا و صاحب اینجا بود؟

کریستین با حرف پسر مات زده شدو لحظه ای با شوک بهش نگاهش کرد. لعنتی.. فکر اینجاهاش رو نکرده بود! مینهو بخاطر اولین نوه خاندان یو و اینکه پدرش قبل از فوت آلفای پک بود، به اندازه اون سهمی داشت.

فکش منقبض شدو با چشمایی که سرخ شده بود خیز برداشت تا جواب مشت پسر رو بده اما با صدای بلند افتادن چیزی روی زمین هر دو به عقب برگشتن و به پسر امگا که بیهوش از روی چند پله باقی مونده روی زمین افتاده بود مواجه شدن. مینهو چشماش از ترس گشاد شدو با فریاد زدن اسم پسر فوری به سمتش دوید.

روی زانو هاش کنار پسر فرود اومدو با چرخوندن بدن پسر که رو به زمین افتاده بود با نگرانی تکون آرومی بهش داد.

_یانگ کوکا!!...یانگ کوکا بیدار شو لطفا

با دیدن باریکه خونی که از گوشه پیشونی پسر جاری بود خشم تمام وجودش رو گرفت و سرش رو بالا گرفت رو به پسر که بدون هیچ نگرانی کنار اون دختر ایستاده بود توپید.

_خیالت راحت شد؟ خدا لعنتت کنه به چی داری نگاه میکنی؟ زنگ بزن دکتر!!

کریستین بی حوصله چشماش رو چرخوندو موبایلش رو از توی جیبش درآورد.

🐺𝑹𝒐𝒐𝒕𝒍𝒆𝒔𝒔 𝑨𝒍𝒑𝒉𝒂🌙Where stories live. Discover now