جونگین عاشق رستوران ‌کیونگسو بود،محیطش،
غذاش،همه چیش..ولی با این وجود اونجا هنوزم محل کار کیونگسو بود..

خیلی ضایع بود اگه اونجا قرار میزاشتن در حالی که چشم همه ی خدمه روشون باشه..اون دلش نمیخواست مرکز توجه باشن.

"کیونگسو:باشه..یک دقیقه بهم وقت بده...تا تو داری به اینکه کجا بریم فکر میکنی منم میرم خودمو بشورم و آماده بشم..شایدم بهتر باشه که منو جایی ببری که همیشه اونجا غذا میخوری..البته اگه دلت میخواد..چون من حوصله کت شلوار پوشیدن ندارم..!

"جونگین:فهمیدم..(براش سر تکون داد و بهش اشاره کرد تا بره و لباسش عوض کنه.)

در طول رانندگی،تا مسیر بعدی ساکت و بی صدا بودن..کیونگسو مثل همیشه توی گوشیش مشغول جواب دادن به ایمیل ها و پیامک ها بود و جونگین،بیش از حد روی رانندگیش متمرکز شده بود و سعی میکرد تا مکالمه ای رو با سرآشپز شروع کنه.

"کیونگسو:خب...روزت چطور بود..؟

کیونگسو پرسید در حالی که جونگین،به سرعت چرخ رو به سمت چپ هدایت کرد و به طرف پارکینگ رفت.

"جونگین:کار..مثل همیشه خوب بود..!من تازه گزارش ماهانمُ تموم کردم و برای چند روز آینده،فقط باید تو چند تا جلسه برای روند بخش جدید شرکت کنم..!(جواب داد و فرمون رو چرخوند تا به سمت جای خالی که پیدا کرده بود بره.) تو چطور..؟ بنظر میاد که سرت خیلی شلوغ بوده..با اینکه از وقت شام هم گذشته..!(سوال سرآشپز رو به خودش برگردوند.)

"کیونگسو:من همینم..! از همون لحظه ای که رستوران باز میشه تا نزدیکای ساعت ۷ آشپزی میکنم..بعضی وقتا هم اگه سفارش خاصی باشه تا نیمه شب میمونم که جاشون بدم و من هنوزم باید جواب ایمیل ها رو بدم..آشپزی تنها چیزیه که بهم آرامش میده..فقط امروز روز مرخصیمه..چون من،آخر هفته ها هم تو استراحتگاه کار میکنم...

جونگین ماشینُ خاموش کرد و در ها دو قفل کرد.

"جونگین:بریم..؟

سرآشپز سرش تکون داد و جونگین اولین نفر پیاده شد و سریع به سمت صندلی مسافر دویید تا درُ برای کیونگسو باز کنه.

"کیونگسو:واو...امروز چقدر بالغ تر و جنتلمن تر شدی...پس توله خرس من کجا رفته..؟(دست جونگینُ گرفت و از ماشین پیاده شد.)

"جونگین:تو..تو اینجوری دوست نداری..؟!
(با تعجب پرسید و باعث شد کیونگسو بخنده.)

"کیونگسو:باشه..فقط چون امروز کت شلوار پوشیدی...بهت این اجازه رو میدمم..ولی یچیزی روی میدونی..؟من توله خرسمُ بیشتر دوست دارمم...

جونگین پوفی کرد و سرش تکون داد.

"جونگین:خیلی خب..توله خرست برگشت...!
حالا هم بیا بریم و غذا بخوریم..سرآشپز..!
من گرسنمهه...

chef's kiss(kaisoo_translation)Where stories live. Discover now