جونگین وارد رستوران شد و خدمه به گرمی و با لبخند ازش استقبال کردن و ازش پرسیدن که آیا پیش غذا میخواد یا اینکه کجا دوست داره بمونه..اون فقط با لبخندی بهشون جواب داد و تصمیم گرفت یکی از میزا رو برای نشستن انتخاب کنه و از یکیشون سراغ کیونگسو رو بگیره.
کیونگسو فورا خودشُ به میز رسوند ولی بر خلاف چیزی که جونگین ازش انتظار داشت اون کاملا شلخته بود..ولی یک شلخته ی کیوتت.
پیشبندش کج شده بود و موهای کوتاهِ پر کلاغیش،هر کدوم یک طرف توی هوا پخش و پلا شده بودن..مقدار کمی هم آرد و مایعات رنگارنگ روی دستای کیونگسو بود که جونگین اصلا نمیدونست اسمشون چیه..؟ولی حواسش با اون مایعی که گوشه ی لب کیونگسو چسبیده بود،پرت شده بود.
"کیونگسو:سلامم.. امروز عالی بنظر میرسی...
"جونگین:عاح..ممنونم..این معمولا چیزیه که تو اداره میپوشم..(یکم لاف زد..چون خودش میدونست که تو اون کت و شلوار عالی بنظر میرسید.)کاش منم میتونستم همچین چیزی رو راجبت بگم..ولی نگران نباش..تو هنوز در نظر من کیوتیی..(با ذوق تو صورت سرآشپز گفت.)اوه...! صبر کن تو یک..(نتونست وسوسه پاک کردن خامه از روی صورت کیونگسو رو تحمل کنه.بنابراین جلو رفت تا اون لکه رو پاک کنه.)
انگشت شستشُ عمدا روی لب پایین سرآشپز کشید و باعث حیرت کیونگسو شد.جونگین انگشت شستشُ لیسید تا مایع سفیدی که تازه پاکش کرده بود رو بچشه.
"جونگین:شیرینه..داری کیک میپزی..؟
کیونگسو آگاهانه لب و صورتش پاک کرد و دوباره چک کرد تا ببینه چیزی ازش مونده یا نه
"آره...همین الان یک کیک بزرگ پختم...! و دستام زیادی برای رانندگی کردن خستن..ببخشید که نتونستم بیام دنبالت..
جونگین نمیدونست چرا ولی بعد از اون اتفاقا،کمی جسورتر شده بود و میتونست قبل از اینکه حرف بزنه..،اول فکر کنه.شاید هم بخاطر آمیزش غیر مستقیمی که با هم دیگه داشتن..انقدر احساس راحتی میکرد.
"کیونگسو:من میرم یچیز تمیز بپوشم..ولی کت و شلوار ندارم..عیبی نداره..؟!راستی...برای خوردن کجا قراره بریم..؟(پیشبندشُ در آورد و به یکی از پیشخدمتا داد تا به آشپزخونه برش گردونه.)
"جونگین:نمیدونم...! من فکر کردم که تو میخوای شامُ اینجا بخوریم چون گفته بودی بیام اینجا دنبالت..(جواب داد و نگاه پرسشگرشُ بهش انداخت.)
"کیونگسو:نه احمق جون..!من گفتم که نمیتونم رانندگی کنم..! نگفتم که میخوام اینجا قرار بزاریم..!بیا بریم یجای دیگه..من همیشه اینجامم..من یک فضای متفاوت میخوامم..البته اگه از نظر تو اشکالی نداشته باشه..؟
"جونگین؛قرار..؟پس این یک قراره..؟
"کیونگسو:قطعا..!
"جونگین:پس بیا بریم یجا دیگه...!
(با خوشحالی جواب داد.)
YOU ARE READING
chef's kiss(kaisoo_translation)
Random🐻🐧🥐🌭👨🍳🍴 main writer: jonginniesprout translator:lil_sua Finished ژانر:فلاف،داستان کوتاه
^^sev^^
Start from the beginning
