لاحاف کنار زد و...
"جونگین:پنگوئن..؟!من که پنگوئن ندا...اون اتاق رو زیر نظر گزروند و چشمش به اون دیوار پر از جوایز افتاد و سعی کرد یکی از اونا رو بخونه.چشماش روی اون گواهی،تنگ شد.
سرآشپز ملی۲۰۱۸،دو کیونگسو.
"جونگین:فاکک..دیشب چیشده..؟!(از روی تخت پرید و دنبال لباساش گشت ولی ردی ازشون نبود..)
حالا چکار باید بکنم..؟چرا اینجامم...! جونگینِ احمقق تو فقط ی احمقییی..(به خودش فحش داد.)
حالا باید از در برم بیرون یا از پنجره فرار کنمم..؟
وقتی که بالاخره تصمیم گرفت دستگیره رو بچرخونه با مشکل دیگه ای رو به رو شد.
در بلافاصله باز شد و کیونگسو با پیژامه ی پنگوئنیش در حالی که لبخند به لب داشت،جلوش ظاهر شد.
"کیونگسو:اوه..سلام جونگین..داشتم میومدم بیدارت کنم..بیا بریم صبحونه بخوریم..!
(پیشنهاد داد و لبخندش بزرگتر شد.)
جونگین سعی کرد چیزی بگه ولی کلمات،یاری نمیکردن.
"کیونگسو:خیلی حیف شد...من از کاری که دیشب کردی خیلی خوشم اومد..!ببینم تو چیزی یادت میاد..؟
چشمای جونگین به اندازه ی دو تا نعلبکی درشت شد ن و سعی کرد چیزی از دیشب رو به یاد بیاره.
"کیونگسو:فقط داشتم شوخی میکردمم..(خندید)
بیا بریم من ی چیزایی برای خوردن آماده کردم..!
(گفت و بدون اینکه فرصت اعتراضی بهش بده دستشُ کشید.از اتاق بیرون رفتن.)
سرآشپز،یک صبحونه ی ساده آماده کرده بود.یک پنکیک،که با ذغال اخته تزئین شده بود و روش یک کره در حال ذوب شدن بود و یک بطری شربت عسل هم کنار بشقاب گزاشته بود.درسته که اونجا محل کارش نبود اما اون دوست داشت کارش رو به بهترین نحو انجام بده.
جونگین فورا صندلی مقابل کیونگسو نشست و با چنگال تکه ای از پنکیک برداشت.
"کیونگسو:قهوه تو چجوری دوست داری..؟
(به سمت قهوه ساز رفت و پرسید.)
"جونگین:شی..شیری..لاته ایی..لطفا..!سرآشپز
"کیونگسو:یا بهم بگو کیونگسو یا هیونگ..یا هر چیز دیگه ای..من فقط تایم کاریم سرآشپزم...!(لبخندی تحویلش داد.)
به محض اینکه قهوه دم کشید،کیونگسو فنجوناشون رو پر کرد به فنجون جونگین،کمی شیر اضافه کرد.
در سکوتی که احاطشون کرده بود پنکیک ها رو تموم کردن..کیونگسو چند باری سعی کرد با اون پسر کوچیکتر صحبت کنه ولی جوابای اون خلاصه و کوتاه بود.
"کیونگسو:تو دیشب..اصلا اینطوری نبودی..!
(جرعه ای از قهوه ی تلخش نوشید.)
"جونگین:من..من خیلی مست بودم..ببخشید اگه اذیتت کردمم..(به آرومی گفت.)پیراهن من...پیراهن من کجاست..(گفت و حوله ای که قبلا از توی حموم برداشت بود رو محکمتر دور خودش نگهداشت.)
ESTÁS LEYENDO
chef's kiss(kaisoo_translation)
De Todo🐻🐧🥐🌭👨🍳🍴 main writer: jonginniesprout translator:lil_sua Finished ژانر:فلاف،داستان کوتاه
^^five^^
Comenzar desde el principio
