عاح جونگین...عجب احمقی هستی تو...!
(زیر لب به خودش فحش داد.)

"کیونگسو:تو ی بیبی خرسِ کیوتیی...!

پشت گوشش زمزمه کرد و جونگین با خجالت سعی کرد کمی فاصله بگیره با زمزمه ی آرومی از سرآشپز تشکر کرد.

درسته که فقط چند ساعت کنار سرآشپز بود.ولی فهمیده بود که صدای اون،نسبت به صداش توی تلوزیون،بم تر و عمیق تره..پوستش،شیری تره..چشماش درشت و لباش،دوستداشتنیه..اون دوربینا و اون تلوزیون..هیچ ایده ای نداشتن که اون مرد چقدر دوستداشتنیه...

وقتی که اونا تور و درسای آشپزی رو تموم کرده بودن،خورشید دیگه غروب کرده بود.

کیونگسو همه چیز رو در طول ظهر،ضبط کرده بود و ویدئو ویرایش شده دو هفته ی بعد،در برنامه ی آشپزی با دی او پخش میشد. کیونگسو از اونا خواست که نسخه ویرایش نشده اش رو برای خودش کنار بزارند..چون کلی بهش خوش گذشته بود و لحظه های خوبی گزرونده بود.این اولین باری بود که اون این چیزا رو تجربه میکرد.

اون دو تا..به سمت کاپلی که توی بخش وی آی پی،نشسته بودن..رفتن.جونگین حالا تازه فهمیده بود که چرا بکهیون و چانیول،اونجا رو برای نشستن انتخاب کرده بودن..بکهیون مشغول انجام دادن پروژه هاش با لب تابش بود و چانیول هم داشت با گوشیش بازی میکرد.

"کیونگسو:شماها هنوز برای شام جا دارین..؟

کیونگسو یکی از صندلی ها رو کنار کشید و کنار بهترین نشست.

جونگین هم با خوشحالی کنار بهترین دوستش جا گرفت.

"بکهیون:من که گشنمه...خوشحالم که برگشتی..!
(بکهیون لب تابش بست و به بقیه نگاه کرد)
به نظرم باید انتخاب غذای امشبمون رو به سرآشپز دی او بسپاریم..نظر شماها چیه..؟(به اون دو تا مرد نگاه کرد.)

چانیول در جواب فورا سر تکون داد و جونگین ابرویی بالا انداخت.

"بکهیون: پس...بهترین غذاتُ برامون بیار..سرآشپز دو کیونگسو...

چشمای کیونگسو برق زد و جونگین متوجهش شد.اون خیلی خیره کننده ست..هر کاری هم که بکنه..از درخشش هیچی کم نمیشه.

"چانیول:جونگینن..!

انگشتشُ توی بازوش فرو کرد که باعث شد جونگین تو جاش تکون بخوره.

"چانیول:کیونگسو با تو بودا..نوشیدنی چی میخوای..؟ صداشُ نشنیدی..؟

"جونگین:عاا..چرا..آب..آب خوبهه....

کیونگسو سرشُ کج کرد و با تعجب بهش نگاه کرد.

"کیونگسو:آب..؟! مطمئنی..؟
من میتونم بهترین نوشیدنی اینجا رو
بهت پیشنهاد کنم..اگه تو بخوای..؟

سرآشپز با صدا کردن یکی از گارسونا،پرفروش ترین و گرون ترین شراب رستورانُ سفارش داد.اون گارسون به همراه فهرست ویژه ای که سرآشپز درخواست کرده بود به سمت آشپزخونه رفت و اونُ تحویل آشپزا داد.

chef's kiss(kaisoo_translation)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant