"چانیول:جونگینن..! دل از اون ماشین بکن..!
(چانیول بهش اشاره کرد تا دست بجنبونه تا زودتر وارد رستوران بشن.)

حق با چانیول بود..اون فقط داشت الکی طولش میداد چون حس میکرد هنوز آمادگی رو در رو شدن با اونُ نداشته باشه.در نهایت نفس عمیقی کشید و با خودش گفت:از پسش بر میای..تو میتونی انجامش بدی...

______________________________________

رستوران در نگاه اول،پیچیده بنظر میومد.فضایی رسمی،داشت...و موسیقی ملایمی در حال پخش بود.

همه ی کارکنا..یونیفورم های سفیدی تنشون بود که تگ رستوران روی پارچه ی لباسشون چسبونده شده بود.

میزها و صندلی ها جوری عالی چیده شده بودن تا مشتری ها،احساس راحتی کنند.

بزرگ بود،جادار بود..ولی عجیب غریب نبود..!
لوسترهایی هم به سقف آویزون بود ولی روشن نبود..چون الان روز بود و نور خورشید برای روشن کردن رستوران کافی بود.

سمت راست رستوران، از شیشه ساخته شده بود و منظره ی شلوغ خیابونای سئول رو به نمایش میزاشت.قطعا گذروندن تمام وقتت اونم شبا،درحالی که به این منظره نگاه کنی..واقعا لذت بخشه...

یک در هم اون گوشه بود که روش نوشته بود..وی آی پی..بخاطر سپرد تا بعدا راجب اینکه چه کسایی میتونن اونجا غذا بخورن،سوال بپرسه..

چانیول و بکهیون رو کنار در، ول کرد و به سمت قسمت پذیرش راه افتاد.

اون زوج بهش گفتن که اونا هم میرن قسمت وی آی پی بشینن و جونگین هم بدون اینکه اهمیتی بده تایید کرد شونه هاشُ بالا انداخت و رفت.

اونا از قبل با هم قول و قرار گزاشته بودن که چانیول و بکهیون،تظاهر کنن که ی زوج معمولین و فقط برای غذا خوردن اومدن و اگه اتفاقی افتاد..جونگین سریع بهشون خبر بده..چون اون هنوزم از کاری که میخواستن انجام بدن میترسید..اون هیچ کوفتی راجب آشپزخونه نمیدونست اون حتی نمیدونست چجوری آبُ میجوشونن...!

عرق دستشُ با شلوارش پاک کرد و سعی کرد خودشُ آروم کنه تا از اون کارمند بپرسه که سرآشپز کجاست.اما به محضی که خواست دهنشُ باز کنه..مردی که دنبالش میگشت از اون دری که کنار قسمت پذیرش بود،بیرون اومد.

قلب جونگین با دیدن اون مرد به شدت شروع به تپیدن کرد..ظاهرش از نزدیک خیلی خیلی زیباتر از داخل تلویزیون بود..حتی اون تلوزیون لعنتی همه ی قشنگیاشُ به نمایش نزاشته بود..!
او..اون غیر قابل باور بود..اون پوست شیری و گونه های صورتی..اون چشمای درشت درخشان..و لبایی که تو رو دعوت به بوسه میکردن...

باورش نمیشد که بالاخره این اتفاق افتاده بود..اینکه تونسته بود کسی رو که به مدت یک سال روش کراش داشت رو ببینه..اون درست رو به روش بود با لبای قلبیش،داشت بهش لبخند میزد.چشماش مثل ماهی که تو شب میدرخشه،گرد بودن..

متوجه شد که اون مرد داره به سمتش قدم بر میداره..؟ نه...داره میدوعه...؟

دستاشُ باز کرد تا با ی آغوش گرم از سرآشپزش پذیرایی کنه که اون از کنارش رد شد و به طرف کسِ دیگه ای رفت.

" بکهیونن...! نمیدونستم امروز میای اینجا...

سرآشپز گفت و پارتنر بهترین دوستشُ بغل کرد.

حالا درست مثل احمقا..،با دستای باز وسط رستوران وایستاده بود.

" هی جونگین..خودتو جمع کنن..(به خودش نهیب زد.) و به آرومی دستاش پایین انداخت.

"چانیول:جونگینن...بیا اینجاا...

چانیول صداش زد و اون در حالی که نگاهش به زمین بود و حوصله ی مسخره شدن نداشت به سمت سرآشپز و دوستاش رفت.

"بکهیون:کیونگسو...چانیول به من اسم سرآشپزُ نگفته بود و من نمیدونستم که تو اینجا هم کار میکنی..؟! به هر حال سوو...این دوست پسرم چانیوله...

چانیول بهش تعظیمی کرد و دستشُ جلو برد تا با هم دست بدن و کیونگسو سریع دستشُ گرفت.

"بکهیون:و ایشونم..بهترین دوستِ دوست پسرمه...جونگین..! البته فکر میکنم همین الانشم بشناسیش..منظورم اسمشِ...
(بکهیون گفت و جونگینُ که سعی میکرد خودشُ پشت چانیول مخفی کنه بیرون کشید.)

و اونا با هم رو در رو شدن.

"جونگین:س..سلام..خوش..خوشحالم که..می..میبینمت...
(با لحن لرزونی گفت و دست عرق کرده شو مقابل سرآشپز دراز کرد.)

کیونگسو پوزخندی زد و دستشُ محکم فشار داد.

"چانیول:ببخشید آقای سرآشپز آخه این دوست من تازه از هفته ی پیش یاد گرفته چجوری حرف بزنه..
(چانیول با شوخی گفت و باعث شد جونگین ضربه ای به پهلوش بزنه.)

"کیونگسو:منم از دیدنت خوشحالم جونگین..ببینم تو برای بیبی بودن زیادی بلند نیستی..؟

حرف دی او باعث شد اون دو تا بزنن زیر خنده..

"بکهیون:چی..؟قضیه بیبی چیه..؟
(با لبخند معناداری پرسید.)

"جونگین:هیچی..فقط...

آماده بود که سرشون غر بزنه تا مسخره اش نکن که صدای بمشُ رو شنید و سکوت کرد.

"کیونگسو:عاا..چیز خاصی نیست فقط جوکی بود که من چند روز پیش از خودم ساختم..مگه نه جونگین...؟

کیونگسو متوجه سرخی گونه های اون مرد شد و جونگین بدون اینکه به چشماش نگاه کنه در جواب تایید کرد و سر تکون داد.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
با عشق سوعااا...♡♡♡

chef's kiss(kaisoo_translation)Where stories live. Discover now