chef's kiss(kaisoo_translation)

^^one^^

عضوش رفته رفته...،برآمده تر شد.
در حدی که حس کرد هرآن ممکنه باکسرشُ پاره کنه...صحنه ای که هر پنجشنبه شب، براش اتفاق میوفتاد..البته که دستاش هم خوب کار خودشونُ بلد بودن...

جونگین خم شد و کشوی کمدش رو بازکرد و بعد از برداشتن لوب و بسته دستمال کاغذی اون رو بست و دوباره سرجاش،قرار گرفت.

چشماش به تلوزیون داد با یک دستش که از قبل داخل شلوارش،فرو برده بود،مشغول ور رفتن با عضوش شد.

سرآشپز دو، از سسی که آماده کرده بود چشید.. که کمی از رد اون سس، گوشه ی لبش باقی مونده بود پس زبونشُ در آورد تا لیسش بزنه و همین اختیار جونگینُ ازش گرفت..

"جونگین:عاحح...فاککک...! دستشُ که آغشته به لوب بود سریعتر روی دیکش بالا و پایین کرد به پوستر سرآشپزش،که روی دیوار بود نگاه کرد..

درسته...اون ازش ی پوستر داشت..! ولی اونُ از یک مغازه نخریده بود..آخه هیچ مغازه کوفتی نبود که پوستر یک سرآشپز رو بفروشه..! درسته که اون ی آشپزِ و تا حدودی میشناسنش...ولی دیگه اونقدرا هم آدم معروفی نبود..

جونگین بهترین عکسشُ انتخاب کرده بود اونُ به دوستش داده بود اونم براش پرینت گرفته بود و حالا برای محافظت از اون عکسشُ،قاب گرفته بود تا مبادا کثیف بشه...

همونطور که سرآشپز با عجله مواد رو مخلوط میکرد،جونگین به حرکاتش سرعت بخشید و با تصور اینکه سرآشپز داره لمسش میکنه،به خودش هندجاب داد.

" تقریبا کارمون تمومه...
(سرآشپز گفت.)

"جونگین:عاححح...فاکک...!
(بالاخره ارضاء شد و اون مایع سفید و چسبونکی،روی سینش ریخت.)

و وقتی که سرآشپز مشغول توضیح دادن دستور تهیه شد.جونگین دستاش و عضوشُ با چند تا دستمال کاغذی مرطوب پاک کرد.و بعدش اونا رو داخل سطلی که کنار تختش بود،انداخت.

ی باکسر جدید پاش کرد و جوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده...خیلی راحت روی تختش لم داد.

"همونطور که بهتون گفتم امروز براتون ی سوپرایز ویژه دارم...یادتونه که..؟ بخاطر اینکه امروز...تولد یک سالگی آشپزی با دی او عه...!
(سرآشپز با خوشحالی گفت و عوامل پشت صحنه براش دست زدن.)

"جونگین:اوه...درسته..!
(اون تقریبا اون سوپرایز ویژه رو فراموش کرده بود.)

سرجاش صاف نشست و تمام توجهش به تلوزیون داد.اون با بقیه ی بیننده ها فرق داشت.
اونا کسایی بودن که برنامه رو میدیدن و لیست مواد لازم رو،یادداشت میکردن ولی جونگین،اون بیننده ای بود که با دیدن اون برنامه شق میکرد.

صدای تلوزیون رو زیاد کرد تا مطمئن بشه که همه حرفای سرآشپز رو بشنوه و گوشیش آنلاین کنارش گزاشت تا اگه نیازی به رای دادن یا لایک کردن بود فورا دست به کار بشه...