با صدای خنده و حرف زدن دو امگا فوری شیشه خالی شده رو به زیر لباسش برگردوند و خیلی عادی با ضربان تند شده قلبش به تمیز کردن بقیه پله ها ادامه داد.

حدود نیم ساعت بعد بلاخره تمیز کردن اون سی پله تموم شدو حالا یورا با استرسی که بیشتر شده بود فوری سطل و طی رو به انباری برگردوند و دوباره به سمت پله ها راه افتاد. اینکه هنوز کسی پایین نیومده بود از خوش شانسیش بودو حالا باید منتظر میموند تا لونای عزیزشون رو ببینه به پایین بکشونتش!

خودش رو مشغول مرتب کردن گل های داخل گلدون کرد تا کسی بهش شک نکنه و چند دقیقه بعد با شنیدن صدای پایی سرش رو فوری به سمت پله ها چرخوندو با دیدن اون پسره امگا لبخند مرموزی روی لبش نشست. امگا بالای پله ها ایستاده بودو به سالن نگاه میکرد، اگه قصد پایین اومدن از پله هارو نداشت همه چی خراب میشد. کمی فکر کردو با اومدن ایده ای به ذهنش لبخند مضحکی روی صورتش نشوندو به سمتش رفت و صداش زد.

_لونا؟

سر پسر امگا به سمتش چرخیدو با تعجب و ابروی بالا رفته بهش نگاه کرد. پوزخندی توی دلش بهش زدو گفت

_غذا ها تقریبا آماده ان... دوست دارید امتحانشون کنید؟

*پایان فلش بک*

.
.
.

صدای بلند آژیر آمبولانس و صدای سرسام آورش که خبر از وخیم بودن وضعیت بیمار رو میداد توجه همه رو توی محوطه بیمارستان به خودش جلب کرده بود.

با صدای ترمز و جیغ لاستیک های آمبولانس و ماشینی که پشت سرش تعقیبش میکرد چند پرستار
به سرعت همراه با برانکاردی به سمت در های باز شده آمبولانس پا تند کردن همزمان که امگای بیهوش شده رو با احتیاط روی برانکارد میذاشتن پشت سرشون جونگکوک با چشمای سرخ شده و موهای بهم ریخته اش که از چنگ زدن های طولانی بهش بود با نگاهی لرزون و نگران بدون اینکه نگاهش رو از امگاش برداره از آمبولانس پیاده شدو به همراه برانکارد به سمت داخل بیمارستان دوید.

_دکتر شین!! دکتر شین!!

صدای فریاد بلند آلفا مثل امواج پرخروش توی راهرو بیمارستان اکو شده بود و همه امگا و بتا ها از ترس و تندی رایحه آلفای اصیل به گوشه ای چسبیده بودن.

پرستار لرزون خودش رو مقابل تخت رسوند و رو به آلفا گفت

_آ..آقا چی شده ؟

جونگکوک مردمک های طلایی شدش رو به دختر دوخت و با صدای خشدارش گفت

_سریع دکتر شین رو خبر کن، حال امگامو بچم خوب نیست

دختر پرستار تند تند سرش رو تکون دادو با بالا آوردن دستاش گفت

_باشه فقط لطفا خودتون رو کنترل کنید... ما اینجا کلی بیماره امگا داریم، ممکنه با رایحه تون اذیت بشن

🐺𝑹𝒐𝒐𝒕𝒍𝒆𝒔𝒔 𝑨𝒍𝒑𝒉𝒂🌙Where stories live. Discover now