"آخه… این جیمین-"

"جیمین هیونگ منظورته؟"

به منظور کنترل خنده ای که داشت صداش بلند میشد، هردولبش رو توی دهنش کشید و چشم هاش رو روی هم فشار داد و نگاه کوتاهی به یونگی که با حساسیت این حرف رو زده بود انداخت.

"آره… جیمین هیونگ؛ چرا همش باید از اینور، اونور جمعش کنیم؟ الان ضلع چهارممون کو؟"

نامجون دستش رو از دور گردن جونگکوک برداشت و سرش رو خیلی سریع دورتا دور استیج چرخوند و اخمی از روی عصبانیت بخاطر بی نظمی پیش اومده کرد. جیمین تا آخر تیزر کنسرتشون وقت داشت خودش رو برسونه؛ اگر نه، واقعا باید سه نفری درست وسط استیج همدیگه رو بغل میکردن.

"ظاهرا مثلث شدیم"

نامجون به سرعت سرش رو چرخوند و با بد ترین حالت ممکن به یونگی ای که با خنده و شیطنت این حرف رو زده بود نگاه کرد و با اشاره نامجون، همونطور که به سمت صحنه میرفت، برگشت و جوابش رو داد.

"هیونگ، حرف نمیزنی، بعد یهو اینطوری چرت و پرت میگی؟ "

یونگی ابروهاش رو از روی ناباوری بالا انداخت و تک خنده ای کرد

"بچه.. تو ادب نداری نه؟"

"الگوم خوب نبوده."

یونگی با یادآوری اینکه جونگکوک از بچگی با خودش بزرگ شده، خندید و جیمینی که داشت از دور نگاهش می‌کرد، توی دلش اعتراف کرد که بخاطر چین های گوشه چشمش، بیشتر از قبل دوستش داره.

با دیدن وضعیتی که هم گروهی هاش ایستاده بودن، دستپاچه سمتشون دوید و بعد از بغل گروهشون روی صحنه، سرش رو بالا آورد و به جونگکوکی نگاه کرد که طلبکارانه نگاهش می‌کرد. ابروهاش رو توی هم کشید و با لب های درشتی که جلو داده بود جواب داد

"اونطوری نگاهم نکن! تهیونگ رو توی بَک استیج دیدم و سرگرم حرف زدن باهاش شدم… منتظرته"

"تهیونگ؟ اون که بَک استیج نمیاد… بیرون منتظرم میمونه معمولا."

طوری که انگار داشت با خودش میگفت زمزمه کرد و ابروش رو بالا انداخت

"جیمین. راست میگی؟"

دستش رو سریع دور گردن یونگی انداخت و چشم هاش رو به منظور تایید بست.

" می‌بینیم!"

با لحن چالش برانگیزی گفت و بعد، سریعتر از بقیه اعضای گروهش، سمت آسانسور گوشه صحنه رفت.

جیمین با حالت خنده داری لب پایینش رو بین دندون هاش گرفت و چشم هاش رو توی حدقه‌ش چرخوند
"الان میره میبینه تهیونگ نیست"

نامجون ابروش هاش رو بالا انداخت، با چشم های درشت شده و لحنی که چندان از حرف جیمین متعجب نشده بود پرسید

Million And One [kookv oneshot] Where stories live. Discover now