Part3: قول

173 5 0
                                    

زندان بوسان . سه سال بعد

جئون جونگکوک سن: ۲۷

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جئون جونگکوک
سن: ۲۷

فکر نمی‌کنم منتظرم مونده باشه . دیوونس مگه سه سال کل زندگیشو ول کنه منتظر من باشه که آزاد شمو اون نقشه هارو عملی کنیم . بیخیال شو جونگکوک خودتو گول نزن .
_ هی پسر زود باش برو دیگ در زندانو میبندم چند سال دیگ مهمون ما باشیا
بله عذر میخوام حواسم پرت بود
جونگکوک که داشت تو مسیر رفتن خارج از زندان راه می‌رفت کلی فکر و خیال که الان کسی پشت اون در منتظرش هست یا نه تو ذهنش میچرخید . و شاید برای اینکه اگه کسی نباشه شوکه نشه هی به خودش میگف که نه کسی نیست و قدم برمی‌داشت. چیزی به خارج شدن کاملش از زندان نبود که نور خیلی شدیدی تو صورتش خورد . تابستون بود و بوسان گرم و نور آفتاب به شدت قوی . همین که چشماشو داشت عادت میداد که نور رو تحمل کنه با صحنه عجیب و باورنکردنی رو به رو شد . ینفر با یه ماشین مدل بالای قرمز رنگ که خیلی هم گرون بنظر می‌رسید و بهش تکیه داده بود جلوی در زندان بودو داشت به جونگکوک نگاه میگرد . یعنی اون کی بود؟؟ درسته تهیونگ بود . تهیونگ به قولش عمل کرد . واقعا منتظر جونگوکی موند و این باعث پر شدن اشک تو چشمای جونگکوک شد .
_ نگفتم منتظرت میمونم؟؟
ته....تو ..ت.تو واقعا منتظرم موندی باورم نمیشه
_ فعلا که باید باورت شه چون من اینجام . حالا بیا بغلم ۳ ساله ندیدمت
جونگکوک با سرعت دوید سمت تهیونگ و بغلش کرد . جوری بغل کرد که عوض لین ۳ سال دوریشون در بیاد ولی خب مگه در میومد:)
پولدار شدی این ماشین چیه؟؟
_ یادت رفته من کارم چیه؟؟ دزدیدم . خیلی راحت. خوشگله؟؟؟
آره خیلی
راستی چقدر پخته تر شدی
_ آره تو هم بزرگ تر شدی .

کیم تهیونگ سن: ۲۸

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

کیم تهیونگ
سن: ۲۸

داری کم کم جذاب میشی
_ ینی تا الان نبودم ؟
چرا ولی بیشتر جذاب میشی
_ تتو زدی؟
آر قشنگه خوشت میاد؟
_ اوم آر قشنگه . شاید چون رو دستای تو ان
رو دستای من؟
_اهوم
_ بیا بشین بریم کلی باهات کار دارم

____________

خونه تهیونگ

اینجا خونته؟؟
_ آره بعد آزادیم یجوری اینجارو جور کردم . ببخشید یکم اینجا نامرتب
مطمئنی اون یجوریه توش دزدی نبوده؟
_ ن این واقعا نبوده یکی از فامیلامون بهم چند ماهی قرض داد که بنده خدا دوسال پیش خبر فوتش اومد
شت
_ اینجام رسما مال من شد
آها
_ چرا بهم زل زدی ؟؟
نه زل نزدم
_ زدی
خب زدم که چی
هیچی:))
بیخیال گفتی کارم داری
_ یادته بچه بودیم چیا میگفتیم؟؟؟
راجب خلافکاری؟؟
_ آره دقیقا . من فکرامو کردم ما باید انجامش بدیم . تو میشی رئیس من زیر دستت
فکر نمیکردم هنوزم بهش فکر کنی
_ منظورت چیه نکنه فکر میکردی بچه بازی بود حرفام؟؟؟
شاید . ببخشید
_ به هرحال بیا انجامش بدیم
باشه ولی چجوری
_ اونش با من . ما فقط باید کلی پول جور کنیم و کلی آدم اجیر کنیم . ی ساختمون بلند مال خودمون کنیم و اسم در کنیم . خیلی دوست دارم وقتی تو تلویزیون اسم خلافکارارو میگن اسم منو توهم کنارش بکن . مثلا تو ی قاتل زنجیره تی روانی که دنیا ازش میترسه
آره باحال میشه

جونگکوک نمی‌دونست چرا ولی با خطاب شدن قاتل زنجیره ای روانی حس خوبی بهش دست داد . حسی که باعث شد احساس قدرت کنه . اون قبلا هم این کار رو کرده بود اونم با خانوادش پس بقیه براش اهمیت دیگه ای نداشتن . اون شاید تنها کسی که واسش پر اهمیت بود تهیونگ بود
_ جونگگوکی حواست هس؟؟
آره آره ببخشید . خب از کجا شروع کنیم؟؟؟
_ اول اینکه باید بریم سئول و بعد ....

_____________
۴ ماه بعد

اخبار شبانگاهی کره : فردی که هنوز هویتش مشخص نیست در مدت کوتاهی باعث ایجاد ترس در شهر شده . این فرد به جواهر فروشی ها دستبرد زده و تمامی صرافی های سئول را مورد حمله قرار داده .

۷ ماه بعد

اخبار شبانگاهی کره: فردی که هویتش مشخص نیست با تحدید به قتل تمامی دارایی نماینده پارک اون وو را مصادره کرده و بعد از چند هفته جنازه جناب پارک در محل اقامتش در سئول یافت شده که قطع به بقین کار فرد مصادره کنندس

________________

چند ماه بعد . سئول برج یونتاوا

_ رئیس میتونم بیام تو ؟
بیا
مگه من نگفتم منو رئیس صدا نکن هیونگ . منو تو باهم این کار رو شروع کردیم حتی تو سهمت بیشتره
_ ولی تو خلافت سنگین تره پس دهنتو ببند
خیلی خب باشه بگو چیکار داشتی؟
_ هیچی همینجوری اومدم
دروغ خوب نمیگی هیونگ



ممنون بابت حمایت . منتظر نظرات زیباتون هستم 💜

who was differentWhere stories live. Discover now