🐺Special Part.7🌙

Start from the beginning
                                    

تهیونگ به سختی تکونی به بدن خشک شده اش دادو با صدایی که از ته چاه میومد زمزمه کرد.

_ا...این..چطور..م...ممکنه؟ شما...شما مطمعنین؟ شاید فقط...یه شباهت جزئی باشه؟

جیمین نگاهی بهش انداخت و با تایید حرفش سرش رو تکون داد.

_راست میگه! چطور ممکنه دو نفر انقدر که میگین به هم شباهت داشته باشن؟

یونگی کلافه از باور نکردنشون نوچی کردو چنگی به موهاش زد. جیون با نگاهی به بقیه که عمیقا توی فکر رفته بودنو چهره هاشون نشون میداد که هیچ کدوم از حرفا رو باور نکردن، گفت

_پاپا، آپا و عمو راست میگن! من با اینکه عمو جیهوپ رو هیچوقت ندیدم اما تنها با دیدن عکساش میتونم با اطمینان بگم که با دیدن اون پسر شوکه شدمو فکر کردم جئون جیهوپه! البته اون خیلی کم سن تره

با تایید کردن دوباره جیون دیگه هیچ جای شک و سوالی نمونده بودو باعث شد که همگی دوباره سکوت کنن. مطمعنا هضم کردن همچین چیزی اون هم بعد از بیست سال که حتی یک درصد هم احتمالش رو نمیدادن سخت بودو شاید فقط دیدن اون پسر از فاصله نزدیک میشد این واقعه رو باور کرد.

بعد از چند دقیقه اولین کسی که به خودش اومد تهیانگ بود. دختر آلفا با صورتی که چیز خاصی رو نشون نمیداد از جاش بلند شدو با رفتن سمت دختر گفت

_بیا کمکت کنم بری اتاقت، باید استراحت کنی

جیون تشکری زیر لب کردو با حلقه کردن دستاش دور گردن دختر خودش رو بهش سپردو چشماش رو با خستگی بست.
.
.
.

تهیانگ بعد از اینکه دختر امگا رو روی تخت خوابوند پتوی نازکش رو روی تنش کشیدو قبل از اون پانسمان پاشو برای اطمینان از تمیز بودنش چک کرد. سه جا از ساق پاش بخیه زده شده بودو دختر آلفا با متعجب از حرفه ای زده شدنشون ابرویی بالا انداخت و گفت

_زخمای پات خیلی با دقت بخیه زده شده! بیمارستان بردنت؟

جیون نگاه کوتاهی به پاش که باند دورش دوباره داشت پیچیده میشد کرد.

_نه! اون...یعنی خواهر هوسوک شی فکر کنم پرستاره! چون برام مسکن هم زده بود

تهیانگ سری به تایید تکون دادو بعد تموم شدن کارش لبه تخت کنار دختر نشست.

_ببینم خوشحالی که جفتت یه دختره؟ یه دختر آلفا!

جیون با یادآوری این موضوع با ناراحتی نگاهی به دختر انداخت و گفت

_معلومه که نه اونی! تو که از حس من خبر داری، اینجوری کارم خیلی سخت تر شد چون هیچ جوره نمیتونم ردش کنم!

تهیانگ با فهمیدن منظور دختر پوفی کردو چشماش رو چرخوند.

_دختر تو هنوز فکرت پیش میران اونیه؟ اونم وقتی که کل تنت بوی جفتت رو به خودش گرفته؟

🐺𝑹𝒐𝒐𝒕𝒍𝒆𝒔𝒔 𝑨𝒍𝒑𝒉𝒂🌙Where stories live. Discover now