•×[검은 밤 둥지]ו

•﴿ در آشیانه‌ی تاریک و اهریمنی من، پنج شیء پابرجا هستند:
- پر کلاغ شب‌خیزِ تنها.
- مرکب روح انسانی رنجیده و خشمگین.
- پوست درخت ناامید که با آتش روزگار سوخته اما همچنان نفس می کشد.
و در آخر، زیر درخت خشکیده و بی برگ گوی برفی، مجسمه ی فرشته‌ای مشکی پوش با بال‌های زغالی نشسته است که جسد خردسالی بی‌پوست و برهنه در دست راست دارد و با دست چپش به آرامی تارهای عنکبوتی که از چشم‌های خالی کودک بیرون آمده‌ را نوازش می‌کند تا صدای تار و ناله‌ی نوزاد آوایی در گوی برفی باشد.﴾•

[حاضری از برف اون گوی بیرون بیای؟]
  • JoinedJuly 7, 2020



Story by KARASU NOIR
ONE SHOT by kkamagwiNE
ONE SHOT
Everybody has a story ▪︎Literature adds to reality, it does not simply describe it. It enriches the necessary...
ranking #183 in shortstory See all rankings
1 Reading List

MF3