بارون میبارید و خون روی بدنش رو تازه نگه میداشت. شاید سالی یک بار پیش میومد که اون احساس فوق العاده رو داشته باشه. اینکه زخمی بود و با بیچارگی کنار دیوار نشسته بود هم نمیتونست ذره ای از اون حس کم کنه. همه چیز خوب بود تا اینکه کسی رو دید که بهش نزدیک میشه، مردی که اون رو نمیشناخت اما میخواست کمکش کنه؛ صدای آروم و زیبایی داشت. کمکش رو قبول کرد و همراهش رفت. بدون اینکه بفهمه اون ظاهر فریبنده چه قدر میتونه خطرناک باشه. کاپل: بکیون ژانر: اکشن، رمنس، اسمات