Ziammayn Stories

Short story مَرا با موهایَت بِ بَند بِکِش گوشهِ ی تَختَت با اینکه مو می شِکَنَد کاری میکُنَم که اِنگار گِره خوردِه اَم وَ دَر آخرین لَحظِه نامَم را بِگو مَرا صِ...

"Liam don't you understand? He's feral." Liam was raised by people. Zayn was raised by wolves. What happens when they meet? Weekly updates! So don't miss a cha...

-𝘂𝗽𝗱𝗮𝘁𝗶𝗻𝗴- "اگر تو قطره‌ای در اقیانوس بودی ، من دو ابدیت را صرف پیدا و انتخاب کردن تو می‌کردم." -𝗭𝗠 𝘀𝘁𝗼𝗿𝘆-

به هم میرسیم حتی اگر بین زمین و هوا، بین روح و جسم، بین زندگی و مرگ"معلق"باشیم... به شرط اینکه یا من بمیرم! یا تو زنده شو....!!!!!

Eine liebe zwischen einem Vampir und einem Dämon. Schon viele Jahre haben sie hinter sich, schon viele schöne und auch schlechte Momente hinter sich. Doch sie lieben sic...