•𝐆𝐫𝐚𝐲 𝐃𝐢𝐚𝗺𝗼𝐧𝐝•ᵛᵏᵒᵒᵏ
  • Reads 54,296
  • Votes 8,337
  • Parts 37
  • Reads 54,296
  • Votes 8,337
  • Parts 37
Ongoing, First published Mar 30
7 new parts
Vkook_الماس خاکستری
ـ درد ازادی که بهم دادی از دردی که مستحقش بودم
 دردناک تر بود

•امگایی که  این اجبار رو برای رسیدن به عشق پنهانی که داشت قبول کرد و این ازدواج قراردادی رو پذیرفت.
 صبر کردن و دور شدن از رویا و هدف ها و زندگی که هیچ شباهتی در ذهنش نداشت،  هیچ آسان نبود
 زندگی که پشتش منافع هایی پنهان بود  برایش  هیچ مفهومی نداشت ، اما گویی خودش هم آغشته به این رنگ های تیره شده بود، گمان میکرد نجات پیدا میکند!!•


هفت سال زندگی که هردو با تنفر رنگ زدند
و هیچکدام تلاشی برای دوست داشته شدن نمیکردند.  
آنها سخت میگرفتند ؟ یا زندگی سختی های پنهان داشت که انتقام درش نهفته بود؟!
___________________________________________
 
با چهره ی بی حسش بهش زل زد  
_  داری بد میکنی امگا 
 
لحظه ی ترس رو احساس کرد اما طولی نکشید که  این حس رو خاموش کرد وبا تندی گفت:

ـ هم از خودت هم از کله زندگیت متنفرم.. 

 وارِن با لحنی خنثی رو بهش گفت:
_  کُلت روی پیشونیت نذاشتم که دوستم داشته باش!..


writer:Meral 
Cuple:Vkook 
Genre:Dark-romance,Omegaverse,fantasy,smut,Angst٫
A-mperg
All Rights Reserved
Sign up to add •𝐆𝐫𝐚𝐲 𝐃𝐢𝐚𝗺𝗼𝐧𝐝•ᵛᵏᵒᵒᵏ to your library and receive updates
or
#5fiction
Content Guidelines
You may also like
 نویسنده عشق ویکوک | Автор любви Vkook  by vidles_queen
52 parts Complete
نام رمان : Автор любви نویسنده عشق ( کامل شده ) نویسنده : Queen ژانر : امگاورس / اسمات/ | کاپل: vkook « هپی انده » ******************* قسمت هایی از رمان ************************ تهیونگ : من جفت تو ام من پدر اون بچم نه اون جفت لعنتیت ! کوکی : بعد اون اتفاق بعد پنج سال شدی جفتم ؟!چه شوخی بامزه ای ! تو جفت من نیستی ! تو پدر اون بچه نیستی فهمیدی ؟! اینقدر نزدیک منو بچم نشو! تو هیچی اون نیست ! تو هیچی نیست تهیونگ ! ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ تو قاتل امگای منی تو !تو امگای منو ازم گرفتی ،زندگیه منو ازم گرفتی فقط و فقط تو وجودت ، نفس کشیدنت اضافه هست تو باید بمیری همونطوری که امگای من مرد! ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ +نههههه امگا ........ +آقای دکتر آقای دکتر امگام ..اون زنده است مگه ..نه اون نمرده مگه نه !؟~ متاسفم امگای شما...مردن !+نه ..نه امگای من نمرده نه اون نمرده امگااا ****************** تفنگ رو از روی سرش برداشت روی قلبش گذاشت + بزن ..پوزخندی زد وادامه داد منتظر چی هستی بزن دیگه ! نگاهی به چشمای فرد روبروش انداخت ، ~تو ..تو کی هستی ؟! +من ..من کسی هستم که قول دادی اولین و اخرین نفر عاشقش باشی البته تو خیلی وقته که فراموشش کردی . با یه حرکت الفا رو روی زمین انداخت و بدو بدو از اون محل دور شد
𝗔𝗹𝗼𝗻𝗲 ᵥₖₒₒₖ by Moonmjm
14 parts Ongoing
تهیونگ و جونگ کوک با وجود یه بچه قصد طلاق دارن و وکیل تهیونگ، جیمین برادرشه و وکیل جونگ کوک، شوگاست. حالا هیونگا قصد دارن این زوج رو از فروپاشی نجات بدن، ولی این وسط یه مشکل مهم به وجود میاد که... جونگکوک بعد از طلاق میفهمه که یه بچه توی راهه... ساید اصلی این بوک معماییه و بعد از بیشتر از شیش هفت پارت، ما تازه وارد بخش معمایی و اصلی داستان میشیم، لطفا صبور باشید، چون به یه سری چیزها و مقدمات نیازه تا وارد بخش اصلی بوک بشیم. قسمتی از بوک: -اگه دلتنگش شدم، سیگار میکشم. *چرا؟ معتاد سیگار شدی تهیونگ؟ -معتاد کسی شدم که رایحش نیکوتینه. جونگ کوک سیگار منه و من معتادش شدم هیونگ. ••••• : ما با یه قاتل زنجیره‌ای طرف نیستیم، ما با شیاطین طرفیم. •••• -این پسربچه همون نیست که توی صحنه‌های قتل همیشه حاضر میشد؟؟ +میخواید بگید یه پسربچه تونسته همچین کارهای وحشتناکی انجام بده؟ این اصلا با عقل جور درنمیاد. -این پسربچه هر چی و هر کی که هست، یه ربطی به این جنایتا و جنایتکار داره. کاپل اصلی: ویکوک کاپل فرعی: نامجین و ❓ ژانر: انگست_معمایی_امگاورس_رمنس_درام_امپرگ شاید اول داستان کسل کننده به نظر بیاد؛ اما، زود قضاوت نکنید؛) نویسنده: mahsa
•𝐆𝐫𝐚𝐲 𝐃𝐢𝐚𝗺𝗼𝐧𝐝•ᵛᵏᵒᵒᵏ by meral_writ
37 parts Ongoing
Vkook_الماس خاکستری ـ درد ازادی که بهم دادی از دردی که مستحقش بودم دردناک تر بود •امگایی که این اجبار رو برای رسیدن به عشق پنهانی که داشت قبول کرد و این ازدواج قراردادی رو پذیرفت. صبر کردن و دور شدن از رویا و هدف ها و زندگی که هیچ شباهتی در ذهنش نداشت، هیچ آسان نبود زندگی که پشتش منافع هایی پنهان بود برایش هیچ مفهومی نداشت ، اما گویی خودش هم آغشته به این رنگ های تیره شده بود، گمان میکرد نجات پیدا میکند!!• هفت سال زندگی که هردو با تنفر رنگ زدند و هیچکدام تلاشی برای دوست داشته شدن نمیکردند. آنها سخت میگرفتند ؟ یا زندگی سختی های پنهان داشت که انتقام درش نهفته بود؟! ___________________________________________ با چهره ی بی حسش بهش زل زد _ داری بد میکنی امگا لحظه ی ترس رو احساس کرد اما طولی نکشید که این حس رو خاموش کرد وبا تندی گفت: ـ هم از خودت هم از کله زندگیت متنفرم.. وارِن با لحنی خنثی رو بهش گفت: _ کُلت روی پیشونیت نذاشتم که دوستم داشته باش!.. writer:Meral Cuple:Vkook Genre:Dark-romance,Omegaverse,fantasy,smut,Angst٫ A-mperg
𝘿𝙖𝙧𝙠𝙣𝙚𝙨𝙨 | 𝙑𝙠𝙤𝙤𝙠 by Sarculine_LA
35 parts Ongoing
جونگکوک فقط با جمله‌ی "باهاش‌ازدواج‌کن‌عاشقش‌میشی" تن به ازدواج با کیم تهیونگ میلیاردر داده بود.. و خب درست بود، اون عاشق تهیونگ شد.. اما آیا این برای تهیونگ هم صدق می‌کرد؟ قطعا نه!! اما درست زمانی که همه چیز داشت خراب میشد زندگیشون بشدت تغییر کرد... شاید یک اتفاق بد بود اما با یک پایان خوب؟! شاید... ــــــــــــــــ برشی از داستان: -اون موقعی که منو زدی منم میتونستم بزنم، منم میتونستم از خودم دفاع کنم.. من آدم ضعیفی نیستم اما عشقت... تهیونگ عشقت زندگیمو خراب کرده.. عشق یک طرفه ای که داره مثل خُره کل وجودمو میخوره،اما تهیونگ.. تو هیچوقت قدرت عشق رو نفهمیدی..! ـــــــــــــــــــــــــ -میترسم از روزی که جیمین با منِ واقعی رو به رو بشه.. اونوقت دیگه شاید هیچوقت برای من نباشه! ــــــــــــــــــــــــ -قبل اینکه پامون به اونجا باز بشه حتی فکرشم نمی‌کردم که با دیدنت انقدر قلبم به تپش بیوفته... ـــــــــــــــــــــــ -اجازه بده از اول شروع کنیم.. name:darkness Couple: Vkook Couple Sub: Yoonmin, Minsong Genre: Romance, Fantasy, Sad, Social Life, Happy end the Writer: Lara start: 1403/8/15 end:.. #vkook #Yoonmin #romance
﴾ Moon wolf  ﴿ by kimkook_Lovrita
41 parts Ongoing
فیکشن { گـرگـه مـاه } ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ∆ خیلی از افسانه ها حقیقت دارن... خصوصا افسانه ی گـرگـه مـاه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ∆ افسانه ها میگویند: به هنگام زوزه ی آن گرگ ، ماه به رنگ خون در می آید قوی ترین گرگ های تاریخ که تعداد آن ها حتی به انگشت های یک دست هم قادر نیست گـرگـه مـاه نام گذاری شدند قبایل محلی معتقدن زوزه ی آن گرگ ماه را به خون میکشد و زیر سلطه ی خود میگرد هیچ گرگی قادر به مبارزه و یا حتی مقابله با گـرگـه مـاه نیست زیرا قدرت او با هیچ گرگی قابل مقایسه نیست ولیکن در هر 100 سال یک بار هم زوزه ی این گرگ شنیده نمیشود زیرا اون در هر هنگام بین مردم محفوظ بوده و هیچوقت چهره ی خود را آشکار نمیگردد اون قادر نیست عاشق هیچ شخص دیگری جز جفت حقیقی و منتخب الاهه ماه شود ﴾ Moon Wolf ﴿ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ∆ couple = { Vkook } the writer = { 𝑳𝒐𝒗𝒓𝒊𝒕𝒂 } genre = { Omegaverse، up to date، modern، romance، Angst، Smat، Royal ، time travel، historical ژانر = { امگاورس، بروز و امروزی، رومنس، انگست، اسمات، سلطنتی، سفر در زمان، تاریخی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ∆ up= یکشنبه، و پنجشنبه های هر هفته
You may also like
Slide 1 of 18
 نویسنده عشق ویکوک | Автор любви Vkook  cover
𝗔𝗹𝗼𝗻𝗲 ᵥₖₒₒₖ cover
BODYGUARD / VKOOK cover
Love, Hate And everything in between  cover
𝐎𝐚𝐬𝐢𝐬 𓃭 cover
MAITEA cover
Ninety-nine cover
⚜️𝕲𝖊𝖓𝖊𝖗𝖆𝖑⚜️ cover
•𝐆𝐫𝐚𝐲 𝐃𝐢𝐚𝗺𝗼𝐧𝐝•ᵛᵏᵒᵒᵏ cover
Before you (I thought I had it all) | Kookv cover
mi.. sin♡[Kookv]  cover
The blue of your absence  cover
Eros cover
Hiring Love - Vkook  cover
𝘿𝙖𝙧𝙠𝙣𝙚𝙨𝙨 | 𝙑𝙠𝙤𝙤𝙠 cover
Your eyes tell || VK || Completed cover
﴾ Moon wolf  ﴿ cover
𝐅𝐚𝐭𝐞 [𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤] cover

نویسنده عشق ویکوک | Автор любви Vkook

52 parts Complete

نام رمان : Автор любви نویسنده عشق ( کامل شده ) نویسنده : Queen ژانر : امگاورس / اسمات/ | کاپل: vkook « هپی انده » ******************* قسمت هایی از رمان ************************ تهیونگ : من جفت تو ام من پدر اون بچم نه اون جفت لعنتیت ! کوکی : بعد اون اتفاق بعد پنج سال شدی جفتم ؟!چه شوخی بامزه ای ! تو جفت من نیستی ! تو پدر اون بچه نیستی فهمیدی ؟! اینقدر نزدیک منو بچم نشو! تو هیچی اون نیست ! تو هیچی نیست تهیونگ ! ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ تو قاتل امگای منی تو !تو امگای منو ازم گرفتی ،زندگیه منو ازم گرفتی فقط و فقط تو وجودت ، نفس کشیدنت اضافه هست تو باید بمیری همونطوری که امگای من مرد! ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ +نههههه امگا ........ +آقای دکتر آقای دکتر امگام ..اون زنده است مگه ..نه اون نمرده مگه نه !؟~ متاسفم امگای شما...مردن !+نه ..نه امگای من نمرده نه اون نمرده امگااا ****************** تفنگ رو از روی سرش برداشت روی قلبش گذاشت + بزن ..پوزخندی زد وادامه داد منتظر چی هستی بزن دیگه ! نگاهی به چشمای فرد روبروش انداخت ، ~تو ..تو کی هستی ؟! +من ..من کسی هستم که قول دادی اولین و اخرین نفر عاشقش باشی البته تو خیلی وقته که فراموشش کردی . با یه حرکت الفا رو روی زمین انداخت و بدو بدو از اون محل دور شد