خلاصه: زمانی زندگی متوقف میشه که تو عاشق سربازی از کره ی شمالی بشی. توقفی اجباری فقط بخاطر فرار از تلخی روزگار به شیرینی شکلات، هر چند خونین.
من یه پسر کشاورز سادهی کرهی جنوبی هستم و تو یه سرباز زخم خوردهی کره ی شمالی، ما دشمن هم هستیم، این جرمه که عاشق هم باشیم.
_و ما برای عشقمون جون میدیم.
عشقی در سال 1950 میان جنگ و خون میان گرفتن نفس ها در همین بین نفس هایی که با بوسه همراهه، و زندگی دوباره سال 2025... .
همه ی اون سادگی کنار گذاشته میشه و این عشق بار دیگه با شور و اشتیاق، قدرت، شهوت ادامه پیدا میکنه، رابطه ی نخست وزیر با بادیگاردش...
نام: شکلات خونین
ژانر: کلاسیک، غمگین، عاشقانه، اسمات
نویسنده: رز
آپ: چهارشنبه
نکته اول: یه چیزی که خیلی ها رو منصرف از خوندن این فیک میکنه اینکه توی ژانر زدم غمگین و همه فکر میکنن قراره پایان بدی داشته باشیم ولی اینطور نیست من هیچ وقت داستانی رو شروع نمیکنم که پایانش بد باشه، روند اول داستان غمگین هست ولی نه کلش، پس همینجا میگم پایان خوشه.
نکته دوم: توصیه میکنم افرادی که روحیه بشدت حساسی دارن نخونن چیز خواستی نوشته نشده ولی یک سری چیزها هست که برای خودم وظیفه دونستم از قبل بگم پس اگر بشدت دل نازک و حساس هستید نخونید.
چنل تلگرامم:
@MinsungW2