^^LeMOn CAndy^^
^^Ziam Mayne Cute Short Story^^ جایی که لیام یه پاستیل خور حرفه اییه و زین براش پاستیل می خره تا راضی بشه باهاش حرف بزنه... 🚫(Smut) ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ #1_fanfiction #1_Ziam
^^Ziam Mayne Cute Short Story^^ جایی که لیام یه پاستیل خور حرفه اییه و زین براش پاستیل می خره تا راضی بشه باهاش حرف بزنه... 🚫(Smut) ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ #1_fanfiction #1_Ziam
تدی بر غمگینی که تلاش میکنه خود واقعیشو از نگاه قضاوتگر بقیه پنهان کنه و چی میشه اگه یکی پیدا بشه که قدر اون عروسکو به خوبی بدونه و بهش کمک کنه تا با چیزی که هست کنار بیاد و خودشو دوست داشته باشه؟ ↝𝙬𝙞𝙡𝙙 𝙩𝙚𝙙𝙙𝙮 𝙗𝙚𝙖𝙧 𝙡𝙡
-Completed- زین با اخم به لیام و صورت گریونش نگاه کرد. خب باید بهش حق میدادیم! زین نمیدونست که با یکی از اون موجودات عجیب به فاک رفته که زمینیا فرشته صداش میکنن میخوابیده و از قضا اون موجود از مدلیشون بوده که خاصیت باروری داره!
یه جا خونده بودم، ما عشقی رو دریافت میکنیم که فکر میکنیم لایقشیم اما من لیاقت داشتنت رو نداشتم
من مطمئنم چشمات میتونست زندگیمو عوض کنه، منو شیفتهی خودت کنه و کاری کنه جلوت زانو بزنم اگر فقط میتونستم به چشمات نگاه کنم.. باید به چشمات نگاه میکردم...